تهیه کننده اجرایی و یکی از بنیانگذاران Oddfellows، تی جی کرنی، هزینه راه اندازی یک استودیو در بالاترین سطح طراحی حرکت را به اشتراک می گذارد.

طراحی حرکت یک زمینه بسیار خلاقانه است و بسیاری از ما وارد آن می شویم. به همین دلیل... ما دوست داریم خلق کنیم. ما طراحی، متحرک سازی و حل مسائل بصری را دوست داریم. اما، این نیز یک تجارت است. برای ادامه دادن به موشن دیزاین، به خصوص در سطح استودیو، باید یک تجارت سودآور را اداره کنید. چیزی که اکثر ما برای انجام آن آموزش دیده ایم. اگر شما یک فریلنسر هستید که عادت داشت روزانه 500 دلار دریافت کنید، آیا زمانی که یک "استودیو" می شوید کمی بیشتر هزینه می کنید؟ این سوال سختی است، بنابراین برای کمک به ما درک کنیم که انتقال بین هنرمند و استودیو چگونه به نظر می رسد TJ Kearney داوطلب شده است. برای حضور در پادکست و روشن کردن موضوع. TJ در حال حاضر یک تولید کننده اجرایی در Instrument است، یک آژانس دیجیتال بسیار جالب در پورتلند، اورگان. قبل از آن او EP و یکی از بنیانگذاران استودیویی به نام... Oddfellows، بله، THAT Oddfellows بود. قبل از آن او در آژانس های تبلیغاتی، پست خانه های بزرگ و همه چیز در این بین کار می کرد.

تجربه او در این صنعت به او دیدگاهی باورنکردنی در زمینه اقتصاد طراحی حرکت داده است. او در سمت مشتری بوده است، استودیوها را استخدام می کند، و همچنین در سمت فروشنده بوده و سعی می کند با آژانس ها و مشتریان همکاری کند. در این گفتگو، TJ بسیار خاص می شودترانه سرای خوب هم بنابراین، من می خواهم کمی بیشتر در مورد زمانی که شما روی قسمت جلوه های بصری کار می کردید بشنوم. بنابراین، آیا همیشه در پایان برنامه‌ریزی تولید قرار داشتید یا تا به حال دست‌هایتان را کثیف کرده‌اید و کارهایی را انجام داده‌اید [00:10:26]، کمی هم‌زمان انجام دهید؟ آیا تا به حال در آن طرف بودید؟

تی جی: بله، کاملاً. نه، من در واقع برای سردبیری به مدرسه رفتم. وقتی با آدام پچ و دوین وتستون آشنا شدم، آنها به من افترافکت را یاد دادند. در مدرسه من واقعاً در آن زمان انیمیشن در آن سطح تدریس نمی شد، حداقل برای انیمیشن تجاری. آن‌ها انیمیشن سنتی را آموزش می‌دادند، اما هیچ‌کس در آن زمان واقعاً در After Effects غواصی نمی‌کرد، و بنابراین نه، من در آن بودم. در حال ویرایش مطالب بودم من در افتر افکت انیمیشن می کردم. وقتی به سمت جلوه‌های بصری ویژگی رفتم، آن‌ها به من شعله و لرزش و برخی ابزارهای دیگر را در آن زمان آموزش دادند و بله، واقعاً کار بود. چیزی شبیه به گروه ها بود. مثل این بود: "هی، من واقعاً می خواهم این کار را انجام دهم. من در آن عالی نیستم، اما در جمع کردن افراد خوب واقعاً خوب هستم" و بنابراین به نوعی از آزمون و خطا به وجود آمد. ، میدونی؟ فقط به نوعی فهمیدم که قدرت واقعی من در کنار هم آوردن قطعات مناسب و ساختن آن تیم های سطح بالا و شناسایی آن افراد و کشف آن پویایی ها و حمایت از آن افراد بود.

تی جی: من با انجام آن پروژه به پروژه ها پیشنهاد بیشتری می دادمپایان مدیریت چیزها نسبت به من، همانطور که در جعبه بودم، بنابراین من قطعا ... فکر می کنم این چیزی منحصر به فرد برای من است که دوست دارم بیشتر ببینم و همه تولیدکنندگان، فقط کمی بیشتر در یادگیری این موضوع هستند. ابزارهایی که از مردم می خواهید استفاده کنند. فکر می‌کنم این به من در حرفه‌ام کمک زیادی کرده است، جایی که من ویراستار با مشتریان در اتاق بوده‌ام. من یک انیماتور با مشتریان در اتاق بوده ام. من در [نامفهوم 00:12:03] با مشتریان کار را تمام کرده ام. مثل این است که وقتی از یک انیماتور یا هنرمند می‌خواهم کاری انجام دهد، به نوعی تجربه خوبی دارم که چه چیزی از آنها می‌خواهم.

جوی: این یک نوع ابرقدرت شگفت‌انگیز برای تهیه‌کننده است، زیرا شما نسبت به چیزی که واقعاً درخواستش می‌کنید همدلی دارید، زیرا من با هر دو نوع تهیه‌کننده کار کرده‌ام، تهیه‌کنندگانی که واقعاً می‌دانند جنبه فنی نیز وجود دارد و آنها می فهمند که چه چیزی می خواهند، و سپس همیشه آن تولیدکنندگان وجود دارند و اکثر کسانی که من با آنها کار کرده ام که واقعاً نمی دانستند کارها چقدر سخت است، چقدر طول می کشد، تهیه کنندگان آژانس های تبلیغاتی بودند زیرا من احساس می‌کنم سیستمی که تولیدکنندگان را بالا می‌برد، مثلاً اگر فقط در آن دنیای آژانس تبلیغاتی هستید، نیستید... نیاز به بودن

TJ: 100%. بله، و من فکر می کنم آژانس های تبلیغاتی نیز منحصر به فرد هستند، از این نظر که اگر کل مسیر تولید کننده شما مشخص شده باشددر آژانس تبلیغاتی که در آن آژانس‌ها به نوعی به آنچه می‌خواهند می‌رسند، زیرا می‌توانند صرفاً به افراد اضافه کار یا هر چیز دیگری پرداخت کنند، واقعاً به آنها آموزش داده نمی‌شود که مشتری را پس بزنند. من نمی دانم که قدردانی واقعاً در فرآیند یادگیری آنها وجود دارد. بنابراین، من فکر می‌کنم همه آنها بهترین نیت را دارند و فکر می‌کنم برخی از تولیدکنندگان آژانس شگفت‌انگیز هستند که همیشه در سمت آژانس بوده‌اند، اما در عین حال آنها کاملاً چشم‌انداز کاملی ندارند.

جوی: بله، البته. شما نمی توانید هیچ صنعتی را با این قلم موی پهن رنگ کنید. منظورم این است که افراد شگفت‌انگیزی هستند که من با آنها در آژانس‌های تبلیغاتی کار کرده‌ام و همچنین افرادی هستند که مرا به حلقه هفتم جهنم رسانده‌اند، که مطمئنم شما هم آنجا بوده‌اید. بنابراین، عنوان شما تهیه‌کننده اجرایی است و در یک استودیو، اکثر استودیوهایی که من برای آن کار کرده‌ام و استودیوی خودم که مدتی مدیریت می‌کردم، تهیه‌کننده اجرایی واقعاً فروش زیادی داشت. استودیوهای بزرگتر ممکن است یک فرد توسعه تجارت داشته باشند، اما در سمت آژانس، یک تهیه کننده اجرایی چه کار می کند؟ تفاوت بین تهیه کننده اجرایی و تهیه کننده قدیمی ساده چیست؟

تی جی: به طور خاص در سمت آژانس؟

جوی: آره، از طرف آژانس.

تی جی: مطمئنا. بنابراین، بسیاری از مواردی است که شما گفتید. بسیاری از کارهای روزانه من فروش است. من روی ... بنابراین، من روی یک تیم کار می کنم ... من یک تهیه کننده اجرایی در Instrument هستم. من آن ... نیستمتعداد کمی از آنها

جوی: بله.

TJ: آنها به نوعی بر مجموعه مهارت های مختلف تمرکز می کنند، و بنابراین من به طور خاص روی ایجاد محتوا کار می کنم و سپس فرصت های ایجاد محتوا را هم در آژانس برای مشتریان فعلی ایجاد می کنم، بلکه به نوعی در جستجوی مشتریان خود و خودمان هستم. فرصت‌ها و راه‌هایی برای سوق دادن تیم خود برای ارائه سطح جدیدی. بنابراین، من خیلی از این کارها را انجام می‌دهم، اما تفاوت بین این دو این است که یک تهیه‌کننده کسی است که واقعاً در علف‌های هرز، روی زمین است، پروژه‌ای را اجرا می‌کند و مثل یک فرد روزانه برای مشتری خواهد بود. من فردی خواهم بود که در آن جلسه فروش اولیه شرکت می کند و به بستن قراردادها و اجرای MSA ها و SOW ها کمک می کند.

TJ: من کسی هستم که اگر مهاجمان سنگین به آن نیاز داشته باشند، وارد می شوم، زیرا همه چیز از ریل خارج می شود، اما در واقع، من روی مذاکرات، فرصت های ساختمانی و سپس مهربانی تمرکز کرده ام. تقریباً مانند یک سطح حساب برای اطمینان از اینکه ما به آن مشتری نگاه می کنیم، نه فقط برای ارائه پروژه واحد، بلکه به دنبال مسیر رابطه، و پیش بینی آینده و ایجاد یک رابطه طولانی مدت بین ما و آنها و اطمینان حاصل کنیم که افراد مناسبی را برای انجام این کار در کارکنان داریم.

جوی: باحال. آیا می توانید خیلی سریع MSA و SOW را تعریف کنید در صورتی که کسی نداند اینها چیست...

TJ: بله، متاسفم. MSA یک استاد استقرارداد خدمات. این نوعی قرارداد چتری است که شما امضا می کنید. هر دو استودیو و ... استودیوها و آژانس های سطح متوسط ​​تا بالا اینها را امضا می کنند ... آنها به نوعی مانند سیاست های بلندمدت تعامل هستند، به طوری که مهم نیست که چه چیزی، شما به نوعی پایه را برای رابطه خود ایجاد کرده اید. سپس یک SOW بر اساس هر پروژه و پس از MSA می آید و این یک بیانیه کار است. به نوعی جدول زمانی شما، محصولات قابل تحویل، فرآیند مورد توافق شما و همه چیزهای سرگرم کننده را به وضوح تعریف می کند.

جوی: عالی. بسیار خوب، خوب، پس بله، MSA به نوعی "اینگونه است که دو شرکت ما با هم در حرکت رو به جلو کار خواهند کرد." SOW برای این پروژه خاص است. در اینجا پارامترها هستند. این بودجه است. این همه چیز باشه باحال

TJ: [crosstalk 00:16:32]

جوی: خب، این نوع به خوبی به من مربوط می شود، حدس می زنم بزرگترین چیزی که می خواهم با شما در مورد آن صحبت کنم، که به نوعی اقتصاد طراحی حرکتی همانطور که در حال حاضر وجود دارد. من در بخش فریلنسری و در سمت استودیوی کوچک تجربه دارم، و واقعا کنجکاو هستم که اکنون چگونه به نظر می رسد، زیرا اکنون حدود چهار سال است که از دنیای مشتری های روزانه خارج شده ام و همچنین چه کاری انجام می دهد. به نظر می رسد همانطور که شما در مقیاس بالا؟ بنابراین، چرا ما فقط با یک استودیوی کوچک شروع نکنیم؟

جوی: من حدس می‌زنم که وقتی Oddfellows را تأسیس کردید، با این اندازه شروع کردید. سه چهار نفر هم بنیانگذار بودند وحدس می‌زنم همین بود، و پس چرا ما به نوعی مکالمه را از آنجا شروع نکنیم؟ وقتی یک استودیوی کوچک سه تا چهار نفره دارید چه شکلی می شود؟ اقتصاد آن چیست؟ مثلاً، آن استودیو چقدر پول برای حضور در سیاهی نیاز دارد؟ به دنبال چه نوع بودجه هایی هستید؟ هرکس چقدر درآمد دارد؟

تی جی: کاملاً. بله، فکر می‌کنم سعی می‌کردم بفهمم که چگونه به یک رویکرد استودیویی کوچک پاسخ دهم، زیرا راهی وجود دارد که همه آن را انجام می‌دهند و سپس راهی وجود دارد که همه باید آن را انجام دهند، و بنابراین وقتی شروع کردیم، همانطور که شما گفتید ما چهار نفر بودیم، و اساسا ما یک سال را بیش از هر چیز دیگری شبیه یک گروه گذراندیم. ما هنوز برای پرداخت قبوض آزاد بودیم. من در آن زمان در موقعیت قلعه بودم که به عنوان خانواده زندگی می کردیم. من واقعاً نیازی به کسب درآمد نداشتم، بنابراین می‌توانستیم ... این یک نوع دریافت پول بود که پروژه شروع به فرود و گرفتن می‌کرد، فقط پیشنهاد پروژه‌ها را در این بین پیشنهاد می‌دادم، نگران دریافت چک نبود. این یک راه واقعاً سخت برای اکثر مردم است که شروع کنند، اما من فقط در آن زمان این شانس را داشتم که این کار را انجام دهم.

TJ: ما هیچ هزینه اضافی نداشتیم زیرا همه از خانه کار می کردند. ما در آن زمان آژانس را در Goodby ترک کرده بودیم و آنها فوق العاده حمایت کردند و ماشین ها و فضای لازم را در اختیار ما قرار دادند. مثلاً اگر پروژه‌ای را انجام می‌دادیم، به ما اجازه می‌دادند که برای مدتی از آنجا کار کنیم. بنابراین، چه نوع از جوانب مثبتاین اندازه شما اساساً هزینه زیادی ندارید. هزینه های راه اندازی شما، دریافت نام شما و همه چیزهای دیگر، اما برای شروع در این اندازه سرمایه گذاری واقعاً حداقلی است. چیز جالبی که در آن زمان وجود دارد، این است که شما واقعاً زیرک هستید، ... شما کنترل بسیار بیشتری بر آنچه در آن اندازه انجام می دهید دارید.

TJ: از یک طرف، شما به نوعی سعی در برداشتن همه چیز دارید، زیرا در حال تلاش برای ارتقاء و ساخت هستید. از طرف دیگر، اگر در مورد آن باهوش باشید، مثل این است که حالا ما آنقدر سبک هستیم که می‌توانیم در مورد چیزهایی که وقت خود را صرف آن‌ها می‌کنیم سختگیر و انتخاب‌کننده باشیم، اما باز هم، این کار به نوعی مانند یک جمع است. مرحله. بنابراین، در نگاهی به گذشته، من در واقع فکر می‌کنم دو تا پنج نفر اندازه بدی نیستند اگر مانند یک استودیو با اندازه متوسط ​​فکر می‌کنید و خودتان را در همان سطح یک استودیو با اندازه متوسط ​​نشان می‌دهید، زیرا کاری که می‌توانید انجام دهید شبیه به [Chris Doe 00:19:46] به جایی نزدیک شوم که من می‌خواهم پروژه‌ای را اجرا کنم و سپس تیمی از فریلنسرها را خواهم داشت که وارد می‌شوند و پروژه را انجام می‌دهند، و سپس من می‌خواهم در بالای صفحه یک علامت بزنم. از آن، اما من فکر می‌کنم کاری که اکثر مردم در این اندازه انجام می‌دهند این است که بودجه‌شان را واقعاً به حداقل می‌رسانند.

TJ: بنابراین، آنها می گویند، "من یک فرصت 5000 دلاری می بینم. من می توانم این کار را به تنهایی انجام دهم و خودم را روی این موضوع نازک می کنم. من مبلغ دقیق روزهایی را که پیشنهاد می کنم پیشنهاد خواهم کرد. می خواهم داشته باشم، و آنها ساخته اندبدون علامت گذاری آنها هیچ پشتیبانی اضافی برای خود ایجاد نکرده اند. آنها برای زمانی که همه چیز از ریل خارج می شود، هیچ سکویی ساخته نشده است، و آنها همچنان خود را مانند یک استودیوی بوتیک کوچک قرار می دهند و واقعاً در آن سطح بالا یا متوسط ​​رقابت نمی کنند، و بنابراین فکر می کنم این چیزی است که از دست رفته است. فرصتی برای اکثر استودیوهایی که به طور منظم با آنها صحبت می کنم. این سوالی است که من بیشتر از همه متوجه می شوم. مثل این است که چگونه رشد کنیم؟ چقدر باید بزرگ شویم؟ و برای چه چیزی باید پیشنهاد بدهیم؟

TJ: حدس می‌زنم پاسخ من به آن فقط این است که استودیوهای کوچک، فقط به این دلیل که شما دو تا سه نفر هستید به این معنی نیست که باید خودتان را به عنوان چنین معرفی کنید و به این معنی نیست که باید پیشنهاد بدهید. از نظر نجومی بسیار پایین تر از استودیوهای دیگر است، زیرا فکر می کنم این یک دوره بسیار کوتاه است و من فکر می کنم مکان بسیار سختی برای ورود به آن است. شما اساساً در موقعیتی هستید که باید دائماً پروژه را انجام دهید، زیرا اگر در آن پد ساخته نشده باشید، اساساً فقط یک فریلنسر برجسته در آن سطح هستید.

جوی: درست است. این واقعا جالب است. بنابراین، من در گذشته به عنوان یک فریلنسر نیز به نوعی از این رویکرد استفاده کرده ام. این به من کمک کرد تا بودجه‌های بسیار بیشتری نسبت به آنچه که احتمالاً اکثر فریلنسرها به آن عادت کرده‌اند به دست بیاورم، صرفاً به این دلیل که من به اداره یک استودیو عادت داشتم و بنابراین به نوعی می‌دانستم که بودجه‌ها چگونه است. وقتی آژانسی به عنوان فریلنسر نزد من می آمد، می دانستم که اگر آنهاپیش من نیامد، آنها به استودیو می رفتند که 25 دلار، 30000 دلار یا هر چیز دیگری می گرفتند. شما حتی به این اشاره کردید، که، مثلاً، اگر شما دو تا سه یا چهار نفر هستید که یک استودیوی کوچک را اداره می‌کنند، این کلمه «جمعی» به‌طور زیادی مورد استفاده قرار می‌گیرد، و بنابراین مانند این منطقه خاکستری وجود دارد که در آن شما گروهی از فریلنسرها شما همچنین به نوعی یک استودیو هستید و به نظر شما تفاوت آن چیست؟ چیزی که باعث می‌شود چیزی از نظر یک مشتری شبیه یک استودیو باشد، جایی که اکنون آنها مایلند حق بیمه بپردازند، زیرا، خوب، این فقط سه فریلنسر با یک Dropbox مشترک نیستند. در واقع یک استودیو است. من چیزی بیشتر از مجموع اجزای آن خواهم گرفت.

تی جی: آره. فکر می کنم زیرساخت است. تهیه کننده دارد. کمی ثبات بیشتری دارد، بنابراین اگر من مشتری باشم و بدانم که به جمعی از دو تا سه فریلنسر که یک صندوق ورودی مشترک دارند، می روم، می دانم که سطح مشخصی از خطر را تهدید می کنم. و من می دانم که چون اگر به یک استودیوی بزرگتر بروم، می دانم که آنها منابع اضافی برای پر کردن در صورت از بین رفتن کارها دارند و می دانم که اگر مستقیماً به یک فریلنسر یا گروه کوچکی از فریلنسرها بروم، آنها ممکن است نکنند. .

TJ: من فکر می کنم که این بزرگترین تمایز برای من است زیرا دارم به یکی یا دیگری نزدیک می شوم. من فکر می کنم چیز دیگر، از درون، اگر طرف جمعی چیزها هستید، این تفاوت بین گروهی از مردم است که می گیرند.مشاغل آزاد دارند و گهگاه زمانی در برنامه خود دارند که با هم تداخل ندارند و می توانند پروژه ای را با هم انجام دهند، اما آنقدر با هم مرتبط نیستند که همیشه برای یکدیگر در دسترس باشند، و من فکر می کنم این واقعاً بسیار مهم است. اگر می خواهید به سطح بعدی یک استودیوی بزرگتر و مستقرتر بروید.

TJ: چیز دیگری که در مورد یک استودیو در مقابل یک گروه وجود دارد، همین است. مثل در دسترس بودن است. مثل این است که من به عنوان یک مشتری می دانم که اگر به یک استودیو مستقر بروم، آنها به نوعی... اگر یک پروژه واقعی داشته باشم، زمانی را برای آن اختصاص می دهند، جایی که یک گروه شاید بیشتر شبیه یک کارگردان است که در آن کار می کند. سخت تر است که در جایگاه آنها قرار بگیرم، و پس از آن من واقعاً احتمالاً منتظر آنها نخواهم بود. من فقط می خواهم به سمت پایین حرکت کنم و گروه بعدی را پیدا کنم.

جوی: بله، می‌خواهم به چیزی اشاره کنم که شما گفتید، که من هرگز اینطور نشنیدم، و فکر می‌کنم واقعا هوشمندانه است و همه باید این را به خاطر بسپارند. شما فقط کلمه "ریسک" را گفتید و از دیدگاه مشتری، با یک استودیوی کوچکتر رفتید و حتی شاید اگر مطمئن نیستید که آیا واقعا یک استودیو است یا یک جمعی است، احساس می کنید "من دارم می پذیرم. با دادن این بودجه به آنها یک ریسک می شود. حتی اگر آنها کارهای شگفت انگیزی در مجموعه خود داشته باشند، چه می شود اگر ناگهان دامنه افزایش یابد و آنها پهنای باند لازم برای مدیریت آن را نداشته باشند. من تعجب می کنم که آیا شما فقط می توانید با اقتصاد درگیر در سطح استودیو. اگر تا به حال به این فکر کرده اید که هزینه های سربار چقدر است و احتمالاً چقدر باید در اندازه های مختلف استودیو شارژ کنید... باید یادداشت برداری کنید.

TJ KEARNEY SHOW Notes

TJ Kearney

هنرمندان/استودیوها

  • Oddfellows
  • تام DeLonge
  • Adam Patch
  • Devin Whetstone
  • Spy Post
  • Goodby, Silverstein & شرکا
  • کریس کلی
  • کالین ترنتر
  • کنراد مکلود
  • باک
  • The Mill
  • Psyop
  • مورچه غول پیکر
  • توپچی
  • جی گراندین
  • گرگ طلایی
  • تندریل
  • رایان هانی
  • آرنولد
  • کریس دو

قطعات

  • کتابهای خوب

منابع

  • Flame
  • Shake
  • توافقنامه خدمات اصلی
  • بیانیه کاری
  • مانیفست فریلنس
  • کریس انجام مصاحبه با پادکست
  • پادکست موشن هاچ
  • مقاله موشن نگار جوی

متن مصاحبه تی جی کرنی

تی جی: وقتی مردم پیش من می آیند و می گویند: "من می خواهم یک استودیو راه اندازی کنم" اولین سوال من این است: "چرا؟" چرا می خواهید این کار را انجام دهید؟ بیشتر آنها به این برمی گردد که "من می خواهم کاری را که می خواهم بسازم. می خواهم با افرادی که می خواهم با آنها کار کنم کار کنم" و تقریباً هیچ یک از آنها به "خوب، من واقعاً می خواهم" برمی گردد. یک کارآفرین باشید و می خواهید روی تجارت و فروش تمرکز کنید." من واقعاً سعی می کنم، صادقانه بگویم، آنها را بترسونم تا متوجه شوند که روز به روز شما قرار است باشدکمی بیشتر در مورد آن صحبت کنید، زیرا این چیزی است که به نظر من اکثر طراحان حرکت، به خصوص اگر شما هرگز استودیویی را اداره نکرده باشید، حتی به ذهن شما هم نمی رسد. اینکه شما از مشتری می خواهید که به عنوان یک استودیوی کوچک از شما شانس بیاورد.

TJ: بله، من فکر می کنم این یکی از بزرگترین چیزهایی است که ممکن است در سطح طراح انیماتور از دست رفته باشد، این است که ما در یک صنعت جالب کار می کنیم که در آن با هنرمندان کار می کنیم، اما از نظر فنی نیز یک ارائه دهنده خدمات هستیم.

جوی: درست است.

TJ: پس این مانند تعادل بسیار ظریفی است از "خب، شما باید به من اجازه دهید هنرم را انجام دهم"، اما در همان زمان، این شخص مانند "من به شما پول می دهم. شما نیاز دارید" تا چیزی را که نیاز دارم به من بدهد." کار آنها... من فکر می کنم چیزی که ما خیلی وقت ها از دست می دهیم این است که آن شخصی که به شما پول می دهد، حتی اگر فکر می کنید کمی کمتر از چیزی است که باید باشد یا هر چه باشد، کارش در خطر است. آنها با گفتن این جمله که "من به این شرکت اعتماد دارم که برای روسای من و در نهایت مشتری من اجرا کند" ریسک می کنند. من بارها دیده‌ام و در این سمت نیز بوده‌ام، جایی که انگار از تصمیم‌هایی که از طرف مشتری گرفته می‌شود ناامید می‌شوم، احتمالاً به این دلیل که دیدگاه کاملی از آنچه منجر به این تصمیم شده است ندارم. در حال ساخته شدن است، اما مانند این است، "خب، اگر فقط به ما اجازه دهید این کار را انجام دهیم، انیمیشن را 20٪ بهتر خواهیم کرد"، اما شاید این برخلاف آنچه مشتری در نهایت نیاز دارد باشد.

تی جی: ما چه هستیممتوجه نشوید که آیا ما به نوعی داریم... مثلاً فرض کنید پروژه ای را حتی برای یک پروژه 100000 دلاری فرود آورده ایم. بنابراین، ما که فروشنده، استودیوی انیمیشن هستیم، 100000 دلار در خط داریم، و این نجومی به نظر می رسد، درست است؟ این بسیار بزرگ است، اما شاید چیزی که ما به طور کامل نمی بینیم این است که خوب، اگر این یک فرصت را برای این آژانس یا حتی برای خود مشتری خراب کنیم، آنها به طور بالقوه هستند، یک، اگر داخلی هستند، آنها در حال ارائه هستند. کار آنها در خط است، اما اگر آنها یک آژانس باشند، میلیون ها دلار روی خط می گذارند، زیرا می توانند رابطه با یک مشتری دائمی را خراب کنند.

TJ: بنابراین، من فکر می کنم این نوعی تصور اشتباه یا قطع ارتباط بسیاری از مردم است، اما بله، من فکر می کنم این بزرگترین چیز است، زمانی که شما انتخاب می کنید با چه اندازه استودیو یا با چه کسی بروید. ، شما می خواهید با ترکیبی از روابط شخصی خود، سابقه گذشته و افرادی که فکر می کنید کمترین خطر برای شما هستند پیش بروید. فکر می‌کنم بارها و بارها دیده‌ام که استودیوهای کوچک‌تری را در کنار باک دیده‌ام، اما مشتری [نامفهوم 00:26:52] می‌گوید، "خب، بله، اما می‌دانم که باک این کار را در بالاترین حد ممکن انجام خواهد داد. سطح هر چه باشد." بنابراین، این چیزی است که بسیاری از ما نمی‌توانیم با ما رقابت کنیم. Bucks، آسیاب ها، Psy Ops. آن‌ها مدت زیادی بوده‌اند و آن‌قدر تثبیت شده‌اند و چنان عمقی در نیمکت خود دارند که مشتری می‌داند، مهم نیست در مقیاس آن چه اتفاقی می‌افتد.این پروژه، آنها مرا تحت پوشش قرار داده اند. این به نوعی تفاوت بین چندین طبقه از استودیوهایی است که ما از آن عبور می کنیم.

جوی: آره، داشتن یک دیدگاه واقعا شگفت انگیز است. ممنون که مطرح کردید بنابراین، اجازه دهید در مورد برخی از اعداد صحبت کنیم. شاید حتی بتوانید از برخی از روزهای اولیه Oddfellows به‌عنوان یک پارک توپ استفاده کنید. مثلاً می دانید، اگر در تلاش برای ساختن یک استودیو هستید و از کوچک شروع می کنید و زیرک هستید و می توانید پروژه های خود را انتخاب کنید، امیدوارید چه نوع بودجه ای به دست آورید زیرا، می دانید، زمانی که شما یک فریلنسر هستید، معمولا اگر به استودیو می روید، نرخ روز دریافت می کنید. شاید اگر مستقیماً به مشتری می روید یا اگر کار بزرگتری انجام می دهید، نرخ پروژه وجود دارد، اما احتمالاً به تعداد بسیار کمتری از آن چیزی که یک استودیو واقعاً نیاز دارد عادت کرده اید تا بتوانید نه تنها زنده بمانید، بلکه همچنین رشد کند، به این معنی که باید سودآور باشد. بنابراین، چه نوع بودجه هایی را شنیده اید که استودیوهای کوچکی مانند آن دنبال می کنند؟

تی جی: بله، کاملاً. من با بسیاری از استودیوهایی صحبت می کنم که در حال حاضر شروع به کار کرده اند و به نوعی دیدگاهی در مورد کاری که انجام می دهند پیدا می کنم، و واضح است که دیدگاهی نسبت به آنچه در روزهای اولیه Oddfellows داشتیم، دارم، اما فکر می کنم اشتباه رایج چیست؟ زمانی است که شما تازه شروع به کار کرده اید، می خواهید همه چیز را صرفاً برای ارتباط با مشتری بردارید، و بنابراین شاید متوسط ​​بودجه شما بین 5000 تا 20000 دلار و شاید متغیر باشد.نقطه شیرین شما مانند بودجه 15 هزار است. وقتی برای اولین بار شروع به کار می کنید، شاید این احساس واقعاً خوب باشد، اما واقعاً کوته بینانه است و همانطور که گفتم، خیلی پایدار نیست.

TJ: شما نمی توانید کار زیادی با آن انجام دهید. این در واقع فقط پوشش هزینه ای است که برای ساختن چیزی، پرداخت نرخ روز به مردم و انجام آن هزینه دارد. شما اساساً هیچ سودی در آن ایجاد نمی کنید. شما هیچ پیش بینی و نوعی بافر در حساب بانکی خود ایجاد نمی کنید تا بتوانید به ساخت استودیو ادامه دهید. همچنین دیدگاه مشتری را در مورد اینکه شما به عنوان یک استودیو هستید تغییر می دهد. بنابراین، اگر من مشتری باشم یا آژانس باشم و استودیویی داشته باشم که به من می گوید این پروژه 10000 دلار برای آنها هزینه دارد در حالی که یک استودیو بزرگتر می گوید 50 یا 60000 دلار است. می‌دانم، دوباره آن ریسک را می‌کنم، اما شاید این یکی برای من مهم نباشد. من می توانم سود بیشتری داشته باشم و اکنون به آن استودیو فکر می کنم. برای بقیه دانش من از آن استودیو، آنها استودیوی 10000 دلاری هستند.

TJ: من فکر می کنم کاری که اکثر استودیوهای جدید انجام می دهند این است که "خب، من فقط باید با یک مشتری وارد شوم و سپس آنها خواهند دید که ما چقدر خوب هستیم و سپس نرخ های ما بالا می رود. " بنابراین، اتفاقی که با Oddfellows افتاد این است که متوجه شدیم باید نرخ های خود را افزایش دهیم، اینطور نبود که همه مشتریان ما ناگهان پول بیشتری به ما پرداخت کنند. ما اساساً همه مشتریان خود را اخراج کردیم. ما در اصل گفتیمآنها، "هزینه ما در حال حاضر چقدر است و ما کاملاً درک می کنیم که آیا این خیلی زیاد است، اما این همان چیزی است که برای انجام صحیح تجارت برای ما هزینه دارد و باید بر اساس آن قیمت گذاری کنیم" و ما اکثر مشتریان را از دست دادیم، اما قفل جدید را باز کردیم. مشتریانی در سطح بسیار بالاتری که ما را در ارزش بالاتری می‌دیدند، زیرا دیدند که ما از نظر بودجه با این استودیوهای بزرگ‌تری که با آن‌ها آشنا بودند هماهنگ می‌شویم و تقریباً مانند یک شیفت کلاس خودکار بود که در آن به این صورت بود: "اوه، تو تو باید ارزشش را داشته باشی."

TJ: اکنون باید تحویل دهید. مثلاً، اگر می‌خواهید این کار را انجام دهید، باید واقعاً بتوانید در آن سطح اجرا کنید، بنابراین ... من همچنین می‌خواهم هشدار بدهم ... ما در مورد یک نوع بسیار خاص از انیمیشن در یک نوع بسیار خاص صحبت می‌کنیم. از صنعت بنابراین، بسته به این که در چه قلمرویی هستید، این بسیار متفاوت خواهد بود، اما برای نوع کاری که Oddfellows انجام داد، [Ginance 00:30:59]، توپچی، چیزهایی از این دست. می دانید، باکس و [نامفهوم 00:31:02]. این همان روندی است که ما طی کردیم.

جوی: آره. امیدوارم هرکسی که گوش می‌دهد مثل این باشد که این را به دل می‌گیرند، زیرا این چیزی است که، به نظر من، واقعاً غیرمعمول است. می دانید، این ایده وجود دارد که شکستن اولین برداشت سخت است، و بنابراین اگر اولین برداشت شما از یک استودیو این باشد، "اوه، آنها جایگزین ارزان تری برای باک هستند، درست است؟" سپس شکستن آن بسیار سخت است. سپس بخش مخالف بیشتر استشما هزینه می کنید، تأثیر روانی روی مشتری شما وجود دارد، مانند: "اوه، وای، آنها گران هستند. آنها باید واقعاً خوب باشند." سپس شما باید به آن عمل کنید، البته، کاری که Oddfellows در پیک انجام می دهد، اما به نوعی باید ابتدا این جهش را انجام دهید. آیا دیده‌اید، TJ، مانند ... به نظر می‌رسد که اکثر استودیوهای کوچک احتمالاً همان کاری را که شما توضیح دادید شروع می‌کنند، جایی که شما به اندازه کافی شارژ می‌کنید جایی که احساس می‌کنید پول در می‌آورید و، وای، 15000 دلار؟ این بودجه بزرگتر از آن چیزی است که من به عنوان یک فریلنسر دیده بودم.

جوی: این عالی است، اما برای رسیدن به سطح بعدی، اکنون اساساً یک دیوار آجری غول‌پیکر ساخته‌اید که باید از آن بالا بروید. آیا این دقیقاً به همان شکلی است که شما آن را دیده اید یا استودیوهایی وجود دارند که آینده نگری دارند و می گویند: "بسیار خوب، ما سه نفر هستیم، اما ما 50000 دلار می خواهیم زیرا می دانیم که وقتی 10 نفر باشد. از ما، این چیزی است که ما به آن نیاز داریم."

TJ: آره، فکر می کنم ترکیبی از هر دو، می دانید؟ فکر می‌کنم این همان چیزی است که می‌بینم بارها و بارها اتفاق می‌افتد، اما فکر می‌کنم تعداد کمی وجود دارند که این کار را به خوبی انجام می‌دهند. من نمی‌خواهم هیچ‌کدام از آن‌ها را فراخوانی کنم، زیرا نمی‌خواهم جایشان را به خاطر کوچک‌تر بودن منفجر کنم، اما برخی از استودیوها هستند که در حال حاضر آن‌ها را می‌کشند که در واقع فوق‌العاده کوچک هستند، شاید دو تا سه نفر، اما در حال فرود اکانت های بزرگ با فیس بوک و موارد مشابه هستند زیرا می دانند چگونه خود را معرفی کنند. آنها انجام داده اندlegwork و من فکر می کنم اگر کسی به پادکست شما با کریس دو گوش نداده باشد، فکر می کنم این مکان شگفت انگیزی برای شروع و خواندن کتاب شما است. من فکر می‌کنم که این بسیار مهم است... من فکر نمی‌کنم استودیوهای کافی متوجه شوند که چقدر باید برای پایان کسب‌وکار تا راه‌اندازی استودیو کار کنند. من فکر می‌کنم بسیاری از مردم فقط از دیوار می‌پرند و دنبال آن می‌روند و پس از آن برای جبران همه چیزهایی که در بخش تجاری نمی‌دانستند، واقعاً کار سختی دارند.

TJ: بنابراین، توصیه شماره یک این است که اگر می‌خواهید این کار را انجام دهید، پایان کار را به عقب و جلو بیاموزید و قبل از شروع یک نقشه راه برای آینده ارائه دهید، زیرا این کار بسیار آسان‌تر است. این کار را به این صورت انجام دهیم تا اینکه به روشی دیگر انجام شود.

جوی: آره، موعظه کن، مرد. من اخیراً با بسیاری از صاحبان استودیو صحبت کرده‌ام و این فقط رایج‌ترین چیزی است که مطرح می‌شود، این است که وقتی آنها به یک اندازه خاص بزرگ می‌شوند، مثلاً هشت تا 10 نفر، سربار... منظورم ترازو سربار است. خیلی سریعتر از مقدار کاری که انجام می دهید، بالا می روید، زیرا به اندازه خاصی می رسید و به یک دفتر نیاز دارید و سپس باید شروع به خرید رایانه های جدید برای همه و پرداخت بیمه درمانی و مواردی از این دست کنید. بسیار بسیار گران می شود و شما واقعاً به کسی نیاز دارید که بداند چگونه بیرون برود و کار پیدا کند. معمولاً اکثر استودیوهایی که من با آنها صحبت کرده‌ام، توسط خلاقانی راه‌اندازی شده‌اند که برای ساختن در آن حضور دارند.کار جالبی است، اما آنها درگیر تماس سرد و ایمیل سرد و بردن مشتریان به ناهار و همه این چیزها نیستند.

جوی: پس چرا به استودیوی سایز متوسط ​​نمی رویم؟ من به نوعی فکر می‌کردم که شما به هشت تا 10 نفر می‌رسید، شاید تا 15 نفر، که اکنون فهرستی کاملاً محکم دارید. شاید شما یک انیماتور سلولی در کارمندان دارید. شاید شما یک جادوگر سه بعدی در کارکنان داشته باشید. شما می‌توانید هر نوع شغلی را انتخاب کنید، و در آن مرحله احتمالاً یک یا چند تهیه‌کننده و شاید حتی یک شخص توسعه‌دهنده بیز داشته باشید. تصور می کنم، شاید من اشتباه می کنم، شما می توانید من را اصلاح کنید، اما فکر می کنم زمانی که شما آنجا بودید، افراد عجیب و غریب به این اندازه بزرگ شدند. بنابراین، می توانید کمی در مورد این که از داخل به چه شکلی است صحبت کنید؟ نقاط دردناکی که در آنجا ظاهر می شوند چیست؟

تی جی: کاملاً. بنابراین، ما کمی در مورد استودیوهای کوچک و اینکه چگونه شما اساساً هزینه های بسیار کم یا بدون هزینه دارید صحبت کردیم. اگر این کار را به درستی انجام می‌دهید، باید آن سربار را تا حد امکان کوچک نگه دارید، اما به نظر شما، وقتی به اندازه 10 تا 15 کارمند رسیدید، سربار شما به بیش از 100 هزار در ماه می‌رسد و من فکر نمی‌کنم مردم کاملا متوجه این موضوع

جوی: وای، آره، بگذار برای یک دقیقه غرق شود.

TJ: آره، چون بیایید در مورد چرایی آن صحبت کنیم. بنابراین، شما کارکنانی دارید که اکنون می پردازید و این 10 تا 20 کارمند است که می پردازید، و حتی اگر آنها را در یک ... دریافت کنید.تصور نادرست دیگر در اینجا این است که، خوب، وقتی کارمندانی را استخدام کردم، با پرداخت نکردن نرخ فریلنسری پول زیادی پس انداز می کنم. این عالی است، اما من فکر نمی‌کنم مردم از زمانی که برای اولین بار شروع به کار می‌کنند، به طور کامل متوجه تمام هزینه‌های اضافی مربوط به استخدام یک کارمند شوند. بنابراین، شما نرخ آن‌ها را دارید، که شاید نصف یا یک سوم هزینه‌ای باشد که برای پرداخت نرخ روز یک نفر هزینه می‌شود، اما سپس آن را جبران می‌کنید زیرا باید حقوق و دستمزد، مرخصی با حقوق، مراقبت‌های بهداشتی، سربار، 401 را بپردازید. (K). اگر [نامفهوم 00:36:11] را انتخاب کنید، مثلاً فرض کنید برای چهار تا شش هفته هیچ کاری انجام نمی دهید، همچنان به همه آن افراد پول می دهید که بیکار بنشینند و منتظر چیزی بمانند.

TJ: پس ماشین هایی دارید که باید بخرید. شما اجاره خود را برای فضای خود دارید. در سایز 10 تا 15 باید استودیو داشته باشید. دیگر نمی توانید از مردم بخواهید که از خانه یا هر چیز دیگری کار کنند. شما باید یک فضای فیزیکی داشته باشید که افراد بتوانند وارد آن شوند، و شما شروع به تعیین بودجه هایی کرده اید که مشتریان ممکن است بخواهند با شما بیایند. بنابراین، ناگهان به پایانی از هزینه‌ها دست پیدا می‌کنید که باید آن را بالاتر از نرخ‌های دیگران در نظر بگیرید. بنابراین، بله، فکر نمی‌کنم مردم به‌طور کامل درک کنند که سربار شما چقدر سریع می‌تواند مقیاس‌پذیر شود.

تی جی: حالا، چیزهای جدید شگفت انگیزی وجود دارد... فکر می کنم توپچی دارد آن را می کشد، درست است؟ باز کردن در دیترویت در یک بازار فرعی و درهم شکستن آن بسیار سرگرم کننده است و تماشای آن بسیار خوب است. من این کار را نمی کنمبینشی از نرخ های سربار خود داشته باشند، اما آنها باید بسیار پایین تر از هزینه های دیگری باشند، مثلاً در لس آنجلس، سانفرانسیسکو، نیویورک. آن‌ها فضای شگفت‌انگیزی دارند که در آن همه سرگرم می‌شوند و می‌توانند آن پول را به جای مبلمان جالب سرمایه‌گذاری کنند، آن‌ها می‌توانند آن را روی هنرمندان جذاب سرمایه‌گذاری کنند و افراد بیشتری را برای کار کردن با آن‌ها جذب کنند و کارشان را بسیار بهتر کنند. .

TJ: بنابراین، من فکر می کنم روندی وجود دارد که در آن ما از نیاز به صرف هزینه های زیادی در فضای فیزیکی دور می شویم، اما با این حال، شما یک قطعه کاملا سالم دارید که باید انجام دهید. هر ماه را پوشش دهید، و بنابراین شما را تغییر می دهد... اگر می خواهید صاحب استودیو شوید، در محدوده دو تا پنج، شاید هنوز یک هنرمند باشید. شاید هنوز ... قصد ندارم القا کنم که افرادی که صاحب استودیوهای بزرگتر هستند هنرمند نیستند، اما روز به روز آنها، همانطور که شما رشد می کنید، به مراتب بیشتر به سمت کسب و کار تغییر می کند تا به سمت کار. پایان دادن من فکر می کنم این بزرگترین ...

TJ: وقتی مردم به من می آیند و می گویند، "من می خواهم یک استودیو راه اندازی کنم"، اولین سوال من این است، "چرا؟ چرا می خواهید این کار را انجام دهید؟ " بیشتر آنها به این برمی گردد که "خب، من می خواهم کاری را که می خواهم بسازم. من می خواهم با افرادی که می خواهم با آنها کار کنم کار کنم" و تقریباً هیچ کدام از آنها به "خوب، من بازمی گردند." واقعاً می خواهم یک کارآفرین باشم و می خواهم روی تجارت و فروش تمرکز کنم." من واقعاً سعی می کنم، صادقانه بگویم، آنها را بترسانمکاملا برعکس چیزی که شما به دنبال آن هستید. بنابراین، اگر چیزی که در حال حاضر در حرفه خود به دنبال آن هستید این است که "من می خواهم یک رهبر خلاق در یک پروژه شگفت انگیز باشم"، به عنوان یک کارگردان خلاق، روی استخدام در یکی از این استودیوهای برتر تمرکز کنید که دوست دارید. مدیر هنری، به‌عنوان یک مدیر طراحی، زیرا شما باید فقط بر روی کاردستی تمرکز کنید، اما اگر فکر می‌کنید می‌خواهید صاحب یک استودیو شوید، فکر می‌کنم باید بخواهید کار را انجام دهید.

جوی: طراحی حرکت یک زمینه بسیار خلاقانه است و بیشتر ما به همین دلیل وارد آن می شویم. ما دوست داریم خلق کنیم. ما طراحی، متحرک سازی و حل بصری مشکلات را دوست داریم، اما این یک تجارت نیز هست. برای ادامه طراحی حرکت، به خصوص در سطح استودیو، باید یک تجارت سودآور را اداره کنید، و این چیزی نیست که اکثر ما برای انجام آن آموزش دیده ایم. منظورم اینه که از کجا باید بدونی چقدر باید شارژ کنی؟ اگر شما یک فریلنسر هستید که عادت دارد روزانه 500 دلار شارژ کنید، آیا زمانی که به یک «استودیو» تبدیل می‌شوید، کمی بیشتر هزینه می‌کنید؟ اینها سوالات سختی هستند و برای پاسخ به آنها، امروز تی جی کرنی را در پادکست داریم.

جوی: TJ در حال حاضر یک تهیه کننده اجرایی در Instrument است، یک آژانس دیجیتال بسیار جالب در پورتلند، اورگان. قبل از آن، او EP و یکی از بنیانگذاران استودیویی به نام Oddfellows بود. بله، آن Oddfellows، و قبل از آن، او در آژانس های تبلیغاتی، خانه های پست بزرگ و همه چیز در این بین کار می کرد. تجربه او در این صنعتدرک اینکه روز به روز شما کاملاً برعکس چیزی است که به دنبال آن هستید.

TJ: بنابراین، اگر چیزی که در حال حاضر در حرفه خود به دنبال آن هستید این است که "من می خواهم یک رهبر خلاق در یک پروژه شگفت انگیز باشم"، روی استخدام در یکی از این استودیوهای برتر تمرکز کنید. شما به عنوان یک کارگردان خلاق، به عنوان یک کارگردان هنری، به عنوان یک مدیر طراحی دوست دارید، زیرا شما فقط روی کاردستی تمرکز خواهید کرد، اما اگر فکر می کنید می خواهید صاحب یک استودیو شوید، فکر می کنم باید بخواهید این کار را انجام دهید. به پایان برسد، و من فکر نمی‌کنم تا زمانی که خیلی دیر نشده باشد، افراد کافی متوجه این موضوع نمی‌شوند. مثل این است که آنها به نوعی وارد یک استودیو می شوند. شاید این کار را برای یک تا دو سال انجام داده اند. یه جورایی داره غلت میزنه اکنون آنها در این کار هستند و عاشق پایان کار نیستند، اما این کاری است که اکنون باید انجام دهند، و اکنون افراد وابسته به آنها و چه چیزهایی را دارند.

TJ: بنابراین، نه برای ترساندن همه، اما من فکر می کنم واقعا مهم است که قبل از شروع فرآیند، یک دیدگاه کل نگر از آنچه که خود را وارد آن می کنید داشته باشید و زیرا این قطعه هر ماه بسیار بالاتر است. ، نیاز شما به فروش ده برابر است. منظورم این است که شما باید چندین جریان کار را به صورت ثابت انجام دهید. هر روزی که کل تیم تان کار نمی کند، به معنای واقعی کلمه پول را از جیب شما خارج می کند. بنابراین، هدف شما، نه فقط این است که شما پول در بیاورید، بلکه در واقع از افرادی که به شما اعتماد کرده‌اند، که در موقعیت شما قرار گرفته‌اند، حمایت کنید.شرکتی که اجاره‌بها، مراقبت‌های بهداشتی و همه چیز به شما بستگی دارد، شما به‌نوعی آن را به‌عنوان صاحب کسب‌وکار بر دوش خود گذاشته‌اید تا مطمئن شوید که می‌توانید دائماً آنها را مشغول نگه دارید.

TJ: این مکان سختی است. برخی از آن ها خارج از کنترل شما هستند. برخی از تعطیلات صنعتی وجود دارد که هر سال اتفاق می افتد. عوامل غیر قابل پیش بینی وجود دارد مشتریانی هستند که به طور ناگهانی پولی به شما نخواهند داد، و این همه مسئولیت شماست که پس از رسیدن به اندازه، از آنها مراقبت کنید. پس آره.

جوی: رفیق، مثل یک قسمت از Scared Straight بود. آره، من می خواستم چند چیز را مطرح کنم. بنابراین، یک چیز، وقتی شروع به استخدام کردیم، فکر می‌کنم حسابدار یا حسابدارم، او می‌گوید این قانون کلی وجود دارد که حقوق یک نفر هر چه باشد، شما اساساً به اضافه 30 درصد برای همه مالیات‌ها و همه چیزها پرداخت می‌کنید. . بنابراین، اگر کسی که گوش می دهد قبلاً هرگز استخدام نکرده است، اگر شخصی را برای 70 هزار نفر استخدام کنید، در واقع احتمالاً در ایالات متحده 90 هزار دلار به علاوه برای همه مالیات ها و چیزهایی که مدیون هستید، پرداخت خواهید کرد.

TJ: من فکر می کنم بسته به جایی که هستید بین 1.25 تا 1.4 باشد.

جوی: دقیقا، آره، آره. شما بچه ها در ... دفتری در سانفرانسیسکو وجود داشت که قطعا بیشتر به سمت آن 1.4 است.

تی جی: آره. منظورم این است که ما افراد سطح بالایی را استخدام کردیم، درست است؟ مثل این است که زمان سختی برای استخدام استعدادهای درجه یک است، زیرا خیلی زیاد استفرصت زمان بسیار خوبی برای فریلنسر شدن است. من این را خواهم گفت. اکنون فرصت بسیار بیشتری نسبت به زمانی که من شروع کردم وجود دارد. استودیوهای خوب زیادی وجود دارد. فرصت‌های داخلی بسیار پردرآمدی وجود دارد، اما رقابت استودیوها با این نرخ‌ها واقعاً سخت است.

جوی: بله، و ما تا چند دقیقه دیگر به این موضوع می پردازیم، زیرا من ناله های زیادی شنیده ام، به خصوص در ساحل غربی که همه شرکت های بزرگ فناوری در آن زندگی می کنند، که این موضوع بزرگ است. مسئله. خوب، پس استودیوی شما، استودیوی کوچک شما موفق است و شما بیشتر از آنچه می توانید کار کنید، کار می کنید، بنابراین استخدام می کنید و ناگهان ماهانه 100000 دلار در ماه می شود، که یک عدد واقعی است، و دوباره، من می خواهم همه اجازه بدهند که در آن غرق شود. بنابراین، چه نوع بودجه هایی در آن سطح نیاز دارید و چه نوع مشتریانی این بودجه را دارند؟

TJ: بله، پس بیایید بگوییم در سطح کوچکی که می‌گفتیم شما این مشاغل زیر 25 هزار نفر را انجام می‌دهید. ناگهان به این سطح از 10 تا 15 می رسید و واقعاً آستانه شما باید این باشد که احتمالاً 60K به نوعی یکی از پایین ترین اهدافی است که می خواهید انجام دهید. محدوده سالم محدوده شما احتمالاً بین 80 تا 100 خواهد بود، شاید 120 هزار از هر پروژه ای که قادر به انجام آن هستید. کارت‌های پایانی کوچک‌تر و چیزهایی وجود دارد که می‌توانید در صورت لزوم در آنجا بیندازید، اما در بیشتر موارد، آن‌ها مانند تکه‌ها هستند و سپسشما در این سطح فرصت رقابت در سطوح بالاتر را خواهید داشت، بنابراین 90٪ از کار شما در محدوده 60 تا 100 هزار نفر خواهد بود، و سپس گاهی اوقات، شاید چند بار در سال، در یک زمین بازی دچار شکاف شوید. که شما را در محدوده 250 تا 500K قرار می دهد، اما این موارد واقعاً کمیاب می شوند.

جوی: درست است.

TJ: دلیل آن تغییر صنعت است. پول کمتری روی میز وجود دارد و به طور ناگهانی مشاغلی وجود دارد که شاید باک یا The Mill یا Psy Op در گذشته پیشنهادی برای آن‌ها نمی‌دادند یا در گذشته مخالفت نمی‌کردند. ناگهان آنها به دنبال آن هستند، و بنابراین در 10 تا 15 نفر، شما با باک رقابت می کنید، که ... من حتی نمی دانم کارکنان آنها در این مرحله چه هستند، اما سطح عمق بی نهایت و کوفورها باید باشد. می تواند در این زمینه ها سرمایه گذاری کند. اما، جایی که باید در آن باشید... در حالت ایده‌آل، شما در یک پروژه 80 تا 100K می‌سازید و فکر می‌کنم جی از [Jynet 00:43:55] مدتی به من داده بود، مثل یک سطح پایه واقعا خوب. . مثل این است که سعی کنید در یک پروژه 1000 تا 2500 در ثانیه بسازید. واقعاً باید در محدوده 15 تا 2000 باشد، به نوعی مانند نقطه شیرین است.

جوی: جالب است.

TJ: بله، اگر در یک نقطه 60 ثانیه ای قرار می گیرید، سعی کنید ضربه بزنید... آن چیست، 90K؟

جوی: آره.

TJ: این احساس خوبی خواهد داشت، و من فکر می کنم تفاوت دیگر بین یک استودیوی با اندازه متوسط ​​و یک استودیو کوچک، چیزی که به هر حال از آن عبور کردم، این است که وقتی شما کوچک هستید، می گویید: "این چیزی است که ما انجام می دهیم.ما طراح و انیماتور هستیم. ما به هیچ چیز دیگری دست نمی‌زنیم." چیزی که شما فرصت را از دست می‌دهید، پایان دادن به تولید سوپ تا آجیل برای این افراد است. ما کنترل خلاقانه تری روی پروژه داریم، اما دو، آن نویسنده را استخدام می کنیم و سپس بالاتر از نرخ آن نویسنده خواهیم داشت و برای داشتن آنها سود بیشتری به دست می آوریم. هماهنگی برای گرفتن استعداد VO برای شما.

TJ: این چیزی بود که من در اوایل کارم نمی‌دانستم چگونه انجامش دهم و فقط می‌ترسیدم زیرا برای من بسیار غریبه بود، و سپس من این کار را انجام داد و این ساده ترین کار در جهان است. به معنای واقعی کلمه، شما فقط به صورت آنلاین ارسال می کنید و کسی برای شما آهنگی می فرستد. این نمی تواند ساده تر باشد. این کار برای شما هزینه دارد و می توانید آن را علامت گذاری کنید و در آنجا سود بیشتری کسب کنید. سپس در آن کار می کنید. موسیقی و طراحی صدا و همه چیز، و هر چه بیشتر بتوانید از یک تولید، سوپ تا آجیل استفاده کنید، مشتری بیشتر می تواند آن را تحویل دهد. r از بودجه آنها.

TJ: بنابراین، اگر آنها همچنان مسئول تولید هستند، شما فقط از جلوه های بصری مراقبت می کنید و فقط از انیمیشن مراقبت می کنید، اما آنها همچنان مسئول تمام نیازهای صوتی هستند. و استعدادهای VO و تمام این چیزها، کاری که آنها می‌خواهند انجام دهند این است که در آن نرخ‌ها به علاوه مانند یک صندوق و بالشتک لجن‌افزاری بسازند تا مطمئن شوند که آنها درست هستند.پوشانده شده است، به این معنی که آنها به شما پیشنهاد کمتری خواهند داد، زیرا باید مطمئن شوند که اگر مشکلی پیش آمد، پشت خود را بپوشانند، اما اگر همه چیز را از قبل به شما بدهند، اگر بگویید "ما می توانیم همه چیز را برداریم." سپس آنها 90 درصد به علاوه از بودجه خود را به شما واگذار می کنند و فقط مقدار بسیار کمی را برای خود نگه می دارند.

جوی: همینطور به نظر می رسد، اگر بتوانید این کار را انجام دهید، اعتمادی که ما در مورد آن صحبت کردیم ایجاد می شود. اکنون این خطر چندانی به نظر نمی رسد زیرا ما فقط می توانیم به Oddfellows برویم و می دانیم که واقعاً لازم نیست خیلی در مورد این موضوع فکر کنیم. آنها فقط آن را انجام می دهند و عالی خواهد بود.

تی جی: کاملاً.

جوی: آره. شما در مورد ... شما از کلمه "coiffeurs" استفاده کردید که من آن را دوست دارم. می دانید، با آن اندازه، چقدر پول باید در بانکی وجود داشته باشد که صاحبان آن استودیو می توانند شب ها بخوابند و بدانند که اگر سرعت آن برای دو ماه کاهش یابد، مجبور نیستند نیمی از کارکنان را اخراج کنند؟

TJ: صاحبان استودیو، اول از همه، هرگز شب ها نمی خوابند. همیشه چیزی هست، اما... من فکر می‌کردم سه ماه خوب است تا زمانی که به دیوار پنج ماهه برخوردم، و بنابراین می‌گویم شش ماه. من می‌توانم بگویم شش ماه برای ساختن جاده برای خود کافی است، جایی که باید سالم باشد، اما فکر می‌کنم چیز دیگری که از آن گذشتم این بود که شما باید انجام دهید این است که در صورت‌حساب‌ها واقعاً خوب عمل کنید، درست است؟ یه جورایی ساختنشبالا درآمد زیادی به دست آورید ... شما باید این کار را در اوج خود انجام دهید، بنابراین پس انداز زیادی را به طور خاص در حساب تجاری خود قرار دهید. فاکتورهای خروجی زیادی را دریافت کنید و سپس در مواقعی که به آن نیاز ندارید، برای خط اعتباری اقدام کنید. به این ترتیب شما پول در بانک دارید و یک خط اعتباری دارید که فقط باز است و در صورت بروز مشکل در دسترس است.

TJ: اگر همه چیز به درستی پیش برود و وقتی حساب بانکی شما در حال خالی شدن است سعی کنید یک خط اعتباری باز کنید، آن را دریافت نخواهید کرد. این اتفاق نمی افتد بنابراین، دریافت این خط اعتباری آسان نیست. من فکر می کنم شما باید دو سال در تجارت باشید و دو سال P و Ls خود را نشان دهید و فکر می کنم همانطور که گفتم، باید دقیقاً در همان لحظه ای که همه چیز به بهترین شکل ممکن به نظر می رسد به آن ضربه بزنید، اما زمانی که در آن قرار گرفتید. لحظه ای است که شما به آن فکر نمی کنید که واقعاً باید به جلو حرکت کنید و آن خط اعتباری را باز کنید تا در کل تحت پوشش قرار بگیرید. من می گویم هدف شما، و این هدف به راحتی قابل دستیابی نیست، اما باید این باشد که شش ماه سربار را کنار بگذارید تا مهم نیست که چه پولی در بانک دارید و راه را در پیش دارید. شما بتوانید در تصمیمات تیم یا شرکت خود تغییراتی ایجاد کنید تا در صورت لزوم، بار را کاهش دهید.

جوی: آره، این توصیه باورنکردنی است. من در واقع همان توصیه را از حسابدارمان دریافت کردم. وقتی مدرسه ازحرکت شروع به رشد کرد، او گفت: "اکنون به بانک بروید و یک خط اعتباری بگیرید. هرگز نمی دانید که آیا به آن نیاز خواهید داشت یا نه" و اگر کسی گوش می دهد و واقعاً نمی داند خط اعتباری چیست، اساساً تضمینی است که بانک در صورت نیاز به شما پول می دهد و شما آن را بازپرداخت می کنید مانند هر وام دیگری. نوعی پرداخت ماهانه

جوی: این به من، تی جی، چیز دیگری را یادآوری کرد که ما هنوز در مورد آن صحبت نکرده‌ایم، که جریان نقدی است و به‌ویژه فریلنسرها برای مرتب کردن 30 اصطلاح خالص استفاده می‌شوند، اما می‌دانم که وقتی شما وارد این بودجه‌های بزرگ‌تر می‌شوید، خالص 30، آن‌ها ممکن است به شما بخندند، بنابراین اگر 100 هزار بودجه داشته باشید، چرخش معمولی چیست؟ آیا آن چک را 30 روز پس از ارسال فاکتور دریافت می کنید؟

TJ: بنابراین، من نسبت به قراردادهایم بسیار خسیس هستم و همیشه برای آن 30 خالص تلاش می کنم، اما این بدان معنا نیست که آنها در واقع 30 روزه برای من چک می فرستند، و من قراردادها 30 خالص به اضافه یک جریمه برای مبلغی اندک برای هر زمانی پس از آن است، اما بله، تفاوت پایان استودیو با پایان فریلنسر این است که استودیو همچنان به آن فریلنسرها ظرف 30 روز بدهکار است، چه مشتری به آنها پرداخت کند یا نه در حال حاضر، برخی از استودیوها هستند که من با آنها مخالفم که سیاستی را تشکیل می دهند، مثلاً اگر ما دستمزد نگیریم، شما تا زمانی که ما دریافت نکنیم، دستمزد نگیرید. من فکر می کنم این راه خوبی است که هنرمندان خوب برای شما کار نکنند. این یک منفی دوگانه است،ولی آره.

TJ: می دانید، این یک راه خوب برای ... زمانی که ما برای اولین بار Oddfellows را راه اندازی کردیم، هدف من این بود که سریع ترین دستمزد را به هنرمندانمان بدهم. مراقب مردم باشید تا بخواهند از شما مراقبت کنند. من فکر می کنم که این باید هدف شماره یک شما به عنوان صاحب استودیو باشد، این است که افراد خود را در اولویت قرار دهید، و این فقط به معنای کارکنان شما نیست. این بدان معناست که هر کسی که به عنوان یک فریلنسر یا غیره جزئی از تیم شما باشد. اما حق با شماست، آنچه در سطح بزرگ‌تر اتفاق می‌افتد این است که برخی از این سازمان‌های بزرگ ساخته‌اند، "خب، ما خالص 90 می‌پردازیم یا خالص 45 می‌پردازیم." اگر کسی معنی آن را نمی داند، فقط 30 روز، 45 روز، 90 روز فرصت دارد که به شما پرداخت کند. شما می توانید به نوعی دو کار انجام دهید. اگر در آن قلمرو خالص 90 قرار می گیرید، کاری که من معمولا انجام می دهم این است که خط مشی صورتحساب خود را تغییر می دهم، بنابراین استاندارد من خالص 30، 50/50 را شرط بندی می کند. بنابراین، 50٪ در روزی که من قرارداد امضا می کنم و 50٪ زمانی که فایل های نهایی را به شما تحویل می دهیم.

TJ: می‌توانید آن را برای برخی از مشتریان دقیق‌تر تجزیه کنید، مانند رسیدن به نقاط عطف و دریافت پول در طول فرآیند، اما کمی پیچیده و نامرتب می‌شود، اما اگر بگویم، "خب، من من این پروژه را اجرا می کنم، اما شما 90 خالص به من می پردازید، سپس باید 75 تا 80 درصد را در روز امضا به من بپردازید تا ما بخش عمده ای از بودجه را در حساب بانکی خود داشته باشیم. همانطور که ما پروژه را به شما تحویل می دهیم، دانستن اینکه آخرین ذره وارد خواهد شد.حداقل شما تمام هزینه های سخت خود را در آن 80 درصدی که از آنها می خواهید از قبل فاکتور بگیرند، پوشش داده اید.

تی جی: هر چه استودیوی شما تثبیت شود، مذاکره آسان تر می شود. همه مشتریان از همان ابتدا به دنبال آن نیستند. بحث سختی است. این دلیل دیگری است که شما واقعاً نیاز دارید که یک شخص تجاری یا EP قوی داشته باشید یا چه چیزی دارید که می توانید آن نوع گفتگوهای سخت با افرادی داشته باشید که احتمالاً آنها را از نظر قانونی مغلوب می کنند، درست است؟ شما در حال انجام این گفتگو با وکلا هستید، بنابراین باید بتوانید پا تا پایتان بایستید.

جوی: بله، این یک ترفند واقعاً خوب است، فقط درخواست بیشتر از قبل. اگر بودجه به اندازه کافی بزرگ بود، همیشه 50/50 را انجام می دادم. منظورم این است که مشتریان زیادی وجود نداشتند که ما با آنها کار کنیم که نت 90 داشته باشند ... منظورم این است که مشتریان با نت 120 ترم وجود دارند. معمولاً این واقعاً غول‌پیکر، مانند خودروسازان، چیزهای مشابهی دارند، اما بله، من آن ترفند را دوست دارم. بنابراین، اجازه دهید در مورد سطح بعدی صحبت کنیم. من تجربه کار در مکانی مانند The Mill یا Buck را ندارم. مثل یک استودیوی قدیمی واقعاً بزرگ، اما می‌دانم که شما با بسیاری از افرادی که در آنجا کار می‌کنند و شاید حتی با برخی از مالکان صحبت کرده‌اید. وقتی به آن سطح فعلی رسیدید، 30 تا 50 نفر پرسنل دارید. شما یک دفتر 20000 فوت مربعی دارید، احتمالاً یک کارمند فناوری اطلاعات تمام وقت. شما فقط در یک سطح کاملا متفاوت هستید. اونجا چه شکلیه؟ چه کاری انجام می دهدبه او دیدگاهی باورنکردنی در زمینه اقتصاد طراحی حرکت داده است. او در سمت استودیوهای استخدام مشتری و همچنین در سمت فروشنده بوده است و سعی می کند با آژانس ها و مشتریان همکاری کند. در این گفتگو، تی جی با مسائل اقتصادی در سطح استودیو بسیار خاص می شود. اگر تا به حال به این فکر کرده اید که هزینه های سربار چقدر است و احتمالاً چقدر باید در اندازه های مختلف استودیو شارژ کنید، باید یادداشت برداری کنید.

جوی: این اپیزود طولانی و متراکم است، پس دست و پنجه نرم کنید و واقعا سریع، اجازه دهید از یکی از فارغ التحصیلان باورنکردنی مدرسه حرکت بشنویم.

پاتریک باتلر: نام من پاتریک باتلر است. من اهل سن دیگو، کالیفرنیا هستم و دوره بوت کمپ انیمیشن را با School of Motion گذرانده ام. من از این دوره چیزهای زیادی گرفتم. اعتماد به نفس زیادی پیدا کردم که قبلا نداشتم. فکر می‌کردم واقعاً خوب هستم و فکر می‌کردم می‌دانم با موشن گرافیک چه کار می‌کنم، اما جزئیات بسیار کوچکی وجود داشت که کاملاً دلم برای خودآموزی تنگ شده بود. چند ماه قبل از بوت کمپ انیمیشن، یک حلقه دمو را بریدم که واقعاً به آن افتخار می‌کردم و بلافاصله بعد از دوره، به آن نگاه کردم و گفتم: "این نشان دهنده توانایی من نیست." به این ترتیب مهارت های من بهبود یافت. فقط بلافاصله بهبود یافت. من تفاوت را احساس کردم. من بوت کمپ انیمیشن را به هر کسی که به دنبال یادگیری اصولی و پر کردن شکاف ها است توصیه می کنم.از نظر مالک به نظر می رسد؟ مهره ماهانه به چه چیزی می رسد؟ بودجه هایی که به دنبال آن هستید چیست؟

تی جی: بله، کاملاً. ما در مورد اندازه کوچک تا متوسط ​​صحبت کردیم که حدود 100000 است، بنابراین می توانید تصور کنید که وقتی به این اندازه رسیدید، سربار شما چقدر بزرگ می شود. به خصوص در این اندازه، احتمالاً چندین دفتر را اداره می کنید، بنابراین باید این هزینه را چند برابر کنید. بنابراین، ما صدها هزار دلار در ماه صحبت می کنیم فقط برای پوشش پایه شما، فقط برای پوشش دادن از جیب شما از روز اول. بنابراین، پروژه‌هایی که بر عهده می‌گیرید باید به طور گسترده تغییر کنند. متوسط ​​بودجه شما وقتی استودیویی با این اندازه هستید احتمالاً بین 2 تا 500 هزار خواهد بود تا درگیر آن شوید. حال، چیزی که برای این استودیوها متفاوت است این است که آنها روابط عمیق‌تر و طولانی‌تری با مشتریان خود نسبت به یک استودیو در سطح متوسط ​​ایجاد می‌کنند.

TJ: بنابراین، در آن سطح متوسط، شما اساساً یک فروشنده هستید، درست است؟ مثل هی، ما قبلاً ثابت کرده ایم که به یک ویدیو نیاز داریم. ما به یکی نیاز داریم یا به سه تا از آنها یا هر چیز دیگری نیاز داریم، اما ما برای آن درخواست به شما مراجعه می کنیم. حالا، کاری که یک Buck یا The Mill یا این بچه ها انجام می دهند این است که می گویند، "باحال است، اما بیایید آن را در یک سیستم نگهدارنده بسته بندی کنیم" یا "بیایید به یک حساب مبتنی بر سالیانه با شما بچه ها نگاه کنیم، جایی که ما مهربان هستیم. جمع کردن تعدادی از آن‌ها برای باز کردن بودجه بیشتر، اما تضمین این که تیم را همانطور که به آن‌ها نیاز دارید در دسترس داشته باشید." بنابراین،صرفه جویی در مقیاس وجود دارد که به نفع مشتری و استودیو است، اما به نظر شما، انگار در این سطح هستید. شما افرادی را استخدام کرده اید که بفهمند چگونه آن مکالمه را انجام دهند و چگونه آن استراتژی را بسازند و چگونه آن را به مشتری بفروشند. این فقط چیزی است که در مقیاس 10 نفره داشتن آن شخص در کارمندان دشوار است. فکر می‌کنم چند استودیو هستند که این کار را عالی انجام می‌دهند، اما واقعاً تا زمانی که به این استودیوهای بزرگ برسید، آن را خیلی بیشتر خواهید دید.

TJ: کاری که آنها نیز انجام می دهند این است که یک سرویس به شما نمی فروشند. در این اندازه، آنها قطعا متنوع هستند. آنها استراتژی ارائه می دهند. آنها اساساً شبیه به ... آنها بزرگتر از یک استودیو انیمیشن هستند. آنها تا حدودی یک شرکت تولیدی هستند، تا حدودی یک آژانس. آنها مشارکت کامل و جامع را با مشتری ارائه می دهند. شاید آن‌ها برنامه‌نویس در تیم خود داشته باشند تا بتوانند واقعاً دیجیتال نیز تولید کنند، و چیزی که برای آنها جالب است این است که به اندازه و بدنامی رسیده‌اند که نیازشان به ارائه به مراتب کمتر از یک استودیو با اندازه متوسط ​​است. زمانی که کمی انتخاب‌کننده‌تر و انتخاب‌کننده‌تر می‌شوند، زیرا همه می‌خواهند با آنها کار کنند. اگر آنها به این اندازه رسیده اند، به این معنی است که آنها یکی از فروشگاه های برتر هستند که ... اکثر آنها افرادی هستند که برای مدت طولانی در اطراف بوده اند، بنابراین مانند Bucks، Mills، Psy Ops، به نوعی جدیدتر که در راه است، می توانم بگویم که Golden Wolf کار شگفت انگیزی انجام داده استبه نوعی خود را تا آن سطح می‌سازند، اما مانند یک مکان واقعاً سخت برای رسیدن به آن است، و پس از رسیدن به آنجا، یک قطعه بسیار بزرگ‌تر برای پشتیبانی هر ماه.

جوی: آره، به نظر می رسد چیزی است که من دیده ام و از صحبت کردن با مردم، بهترین ها و نام هایی که شما به نوعی در آنجا به صدا در می آیید، Psy Ops، The Bucks ، میلز، این بالاترین رتبه است، و به نظر می رسد که همیشه مشتریانی در بازاری برای کار با بهترین های جهان وجود دارند. بنابراین، آن شرکت ها در آن اندازه ایمن هستند. من اخیراً این افتخار شگفت انگیز را داشتم که به دفتر باک در نیویورک بروم. این مانند یک لیست سطلی بود و به نوع کاری که آنها در حال حاضر انجام می دهند نگاه می کنم، منظورم این است که من نمی توانم در مورد جزئیات صحبت کنم، اما مشتریان واقعاً بزرگ و غول پیکر، و آنها اساساً در حال اختراع تکنیک های جدید برای توانایی هستند. برای انجام نوع کاری که این مشتریان درخواست می کنند، و آنها در لبه پیشرفت هستند.

جوی: آنها به نوعی تیرک دروازه ها را در حین کار جابه جا می کنند، و The Mill نمونه دیگری از استودیویی است که این کار را انجام می دهد که در آن این دکل ماشین را برای فیلمبرداری تبلیغات اتومبیل اختراع کرده اند و اساساً در زمان واقعی می بینند که چه چیزی ماشین به نظر می رسد، اما می تواند با یک شاسی متفاوت، یک مدل متفاوت تعویض شود، و این همان کاری است که بهترین ها می توانند انجام دهند، اما استودیوهای قدیمی زیادی نیز وجود دارند که به 30 تا رسیده اند. 50 نفر و حتی بزرگتر در اواخردهه 90 و اوایل دهه 2000 که اکنون واقعاً شروع به فروپاشی کرده است، و زن و شوهری هستند که به نوعی در آستانه مرگ هستند. بنابراین، من فقط کنجکاو هستم، آیا فکر می کنید که اندازه استودیوی بزرگ کمتر قابل تحمل می شود مگر اینکه شما فقط، می دانید، بهترین از بهترین ها باشید؟

تی جی: بله و نه. بنابراین، چیزی که من در آنجا می‌خواهم بگویم این است که شما واقعاً تأکید کردید که چرا آن استودیوها در مقایسه با بقیه خوب عمل کرده‌اند. بنابراین، Buck and The Mill، Psy Op، Tendril، شرکت‌هایی مانند این محور قرار گرفته‌اند و آینده نگری دارند تا به نوعی جلوتر از آنچه در صنعت رخ می‌دهد، محصولات خود را متنوع کنند و از مهارت‌های خود برای باز کردن فرصت‌های جدید استفاده کنند. استودیوهایی که ممکن است با آن اندازه مطابقت داشته باشند، اما موفقیت چندانی در سرپا ماندن نداشته اند، صرفاً به این دلیل است که آنها چرخش نکرده اند، می دانید؟ مثل این است که آنها یک چیز را خیلی خوب ارائه کردند، اما آن یک چیز دیگر به نفعش نیست، و بنابراین... یا بیش از حد روی آن سرمایه گذاری کردند... می دانید، مثل این است که گفتم، وقتی شروع کردم، همه چیز شعله ور بود. شما دیدید که همه این استودیوها فقط روی شعله می روند و الان چند بار شعله می بینید؟ مثل این است که هنوز تعداد کمی وجود دارد، اما تعداد آنها کم است.

تی جی: من هنرمندان شعله‌ای شگفت‌انگیزی را می‌شناسم که قبلاً کارهای سطح بالایی می‌گرفتند و کارشان را پایین می‌آوردند و اکنون برای به دست آوردن هر کاری در تقلا هستند و هرگز After Effects را یاد نگرفتند. بنابراین، من فکر می کنم آنچه شما می بینید نیاز به آن است، و منفکر کنید این فقط مختص انیمیشن نیست. من فکر می کنم این به کل صنعت و طرف آژانس و همه مربوط می شود. اگر می‌خواهید سرپا بمانید، اگر می‌خواهید مرتبط بمانید، باید بتوانید تنوع ایجاد کنید و فرصت‌های دیگری برای استفاده از مهارت‌های خود برای ارائه به مشتریان خود بیابید، موارد بیشتری را روی میز بگذارید.

جوی: بله، این کاملاً درست است و من را به سؤال بعدی هدایت می کند. بنابراین، برای اینکه بتوانید به سمت جلو متمایل شوید و همیشه به آنچه در افق است نگاه کنید، به پهنای باند نیاز دارید، و بنابراین به کسی نیاز دارید که به نوعی در بالا سر خود را به چپ و راست بچرخاند و به آنچه در حال آمدن است نگاه کند. ، اما برای انجام این کارها نیز به سرمایه نیاز دارید و این از سودی است که از محصول خود به دست می آورید که در این مورد طراحی حرکتی است. بنابراین، فکر می‌کنم این یک مفهوم عجیب و غریب است، مخصوصاً برای فریلنسرهایی که ... وقتی من اساساً آزاد بودم، حقوق من به اندازه‌ای بود که از مشتریان می‌گرفتم. من واقعاً هرگز اینطور به آن نگاه نکردم، خوب، این حاشیه سود من است، اما به عنوان یک صاحب استودیو، ناگهان باید اینطور فکر کنید، بنابراین حاشیه سود سلامتی در طراحی حرکت چیست؟

TJ: بله، و من فکر می‌کنم که مقیاس می‌شود و به نوعی با آنچه شما می‌گویید صحبت می‌کند. مقیاس آن را به اندازه مقیاس استودیو خواهید دید و نه آنطور که باید باشد. این دقیقاً همان کاری است که من می بینم که همه انجام می دهند، بنابراین در آن سطح استودیو بسیار کوچک، آنها یکی ازسودی به دست نمی آورند یا این کار را به صورت فوق العاده حداقل انجام می دهند زیرا از درخواست آن خیلی می ترسند. در سطح متوسط، شما به طور میانگین حدود 20 تا 25 درصد از آنچه را که از نظر سود نشان داده شده است، دریافت خواهید کرد، اما به این شرکت های بزرگ و حداقل آنها ضربه می زنید، آنها 30 درصد درآمد دارند، اما آنها احتمالاً 50 درصد درآمد دارند. ٪ سود اگر نه بیشتر، و آنها این کار را با ترکیبی از ارائه سود انجام می دهند، اما نرخ های خود را پخته می کنند و نرخ های خود را کمی اضافه می کنند تا مطمئن شوند که همیشه به آن آستانه می رسند.

TJ: شما می توانید به هر طریقی در مورد احساس خود در مورد آن صحبت کنید، اما دلیل اینکه آنها می توانند از آن پول برای سرمایه گذاری در فرصت های بزرگتر استفاده کنند این است که به اندازه کافی باهوش بوده اند. آن را در آنجا دریافت کنید و بتوانید آن را از طریق آن بفروشید. به همین دلیل است... من فکر می کنم رایان هانی در یکی از کنفرانس های Blend چیزی شبیه این گفت: "تنها 10٪ از کارهایی که در سایت باک می بینید همان کاری است که آنها در واقع انجام می دهند و 80 تا 90٪ دیگر چیزهایی است که هزینه را پرداخت می کند. صورت‌حساب‌ها،" و بنابراین آنها کارهای زیادی را انجام می‌دهند که شاید نگاه کردن به آن چیزی که روی حلقه و همه چیزشان است جذاب نباشد، اما به نوعی این سود را ایجاد می‌کند. آنها پول خود را از این کارت های پایانی و چه چیزهای دیگری به دست می آورند تا بتوانند آن پول را برای تحویل بیش از حد و چرخش بیش از حد بر روی برخی از فرصت های سردتر سرمایه گذاری کنند که باعث شهرت آنها می شود.

TJ: اساساً مانند یک حلقه فروش است. مثل این است که ما روی آن سرمایه گذاری خواهیم کردکه همه می بینند که ما چقدر خوب هستیم و سپس برای چیزهایی که واقعاً پول در می آورد به ما مراجعه می کنند.

جوی: آره. من با رایان روی صحنه بودم که این را گفت و فکم روی زمین افتاد. فکر می‌کنم او گفته است که 92٪ یا چیزی از کارهایی که آنها انجام می‌دهند به سایت ختم نمی‌شود. این خنده دار است زیرا شما به نوعی اشاره کردید، مانند برخی از افراد، به نظر من، ممکن است با این واقعیت که 50% امتیاز می دهید احساس ناراحتی کنید؟ اوه خدای من، تو حریص هستی یا چیزی. ای سرمایه دار حریص، اما من در واقع با فریلنسرها در مورد انجام این کار بسیار صحبت می کنم، زیرا کارهایی هستند که شما نمی توانید آنها را روی حلقه خود قرار دهید که واقعاً وجود دارند ... آنها باید انجام شوند، آنها باید انجام شوند. درست است، اما آنها چراغ شما را روشن نگه می دارند. هیچ کس واقعاً با این فکر بیدار نمی شود که "من نمی توانم صبر کنم تا 100 تگ پایان Western Union امروز انجام دهم." اما، انجام این کار باعث می شود شما پول کافی و سود کافی داشته باشید، به طوری که اکنون می توانید یک ماه وقت بگذارید و روی یک پروژه استودیویی شگفت انگیز کار کنید که ... باک این کار را نسبتاً مداوم انجام داده است.

جوی: می دانید، قطعه Good Book که به نوعی آنها را واقعاً به سطح بعدی ارتقا داد، نمی توانم تصور کنم که این کار برای آنها چه هزینه ای داشت. آنها قطعاً از این کار درآمدی نداشتند، اما تنها دلیلی که توانستند این کار را انجام دهند، حاشیه سود بود، بنابراین شنیدن آن خوب است. من در واقع فکر می کنم که این بسیار منطقی است.

TJ: بله، و فکر می کنم برای آن مهم استافرادی که شروع به کار کرده اند یا در ایده حاشیه سود جدید هستند، باید برای خود ارزش قائل شوید. شما باید برای چیزی که روی میز می آورید ارزش قائل شوید، و من فکر می کنم که درک این موضوع برای مردم سخت ترین چیز است، مانند نرخ فریلنسری شما که عالی است. اگر یک فریلنسر هستید، بروید فقط نرخ خود را تعیین کنید و آنقدر نرخ خود را افزایش دهید تا زمانی که به دیوار برخورد کنید، اما اگر چیزی بیش از یک فریلنسر فردی به عهده می گیرید... برای آنچه در آن می گذارید ارزش قائل باشید. مثل این است که من استرس را اضافه می‌کنم، مدیریت مشتری را اضافه می‌کنم، همچنین مدیریت کارکنان را اضافه می‌کنم، و همه این قطعات را برای شما جمع می‌کنم... می‌دانید، ارزش افزوده‌ای فراتر از آن چیزی است که برای پوشش دادن نیاز دارید. کاری که در آن روز انجام می‌دهید، و به‌طوری‌که 20 درصد نشان‌دهنده فقط یک «چسب کردن به شما» اضافی نیست. یکی این که برای خود ارزش قائل شوید و دوم اینکه برای آینده روی خود سرمایه گذاری کنید.

جوی: آره. این واقعاً توصیه خوبی است. بنابراین، اجازه دهید از شما بپرسم در مورد ... مثل الان که در مورد حاشیه سود صحبت می کنیم و در مورد نیاز به داشتن صدها هزار دلار در بانک، حتی در سطح متوسط ​​استودیویی صحبت کردیم. برای اینکه واقعاً ایمن باشید و سرمایه گذاری کنید و این کارها را انجام دهید، و به عنوان یک استودیو یا مالک مشترک، اکنون در این شرایط هستید که یک استودیو با دارایی دارید. شما یک حساب بانکی با صدها هزار، شاید میلیون ها دلار در بانک دارید. چگونه می شودبه غرامت مالک می رسد؟ اکثر صاحبان استودیو چگونه حقوق می گیرند؟ آیا آنها حقوق و سپس نوعی پاداش دارند یا حساب بانکی شرکت برای مالک یک صندوق پولی است؟ مثل اینکه به طور معمول چگونه کار می کند؟

TJ: اساساً وقتی شراکت خود را شروع می کنید همه چیز از پیش تعیین شده است. شما با هم قراردادی می نویسید و به طور جمعی تصمیم می گیرید که چگونه می خواهید این کار را انجام دهید، اما روش معمولی این است که یک نرخ پایه حقوق بگیرید. این نرخ به اندازه ای که مردم فکر می کنند بالا نخواهد بود. احتمالاً سعی می‌کنید نرخی متعادل بین دریافت حقوق مناسب اما نه آنقدر بالا که بیش از حد از آن مالیات بگیرید و سپس بقیه را در تقسیم سود در پایان سال حفظ کنید. بنابراین، ممکن است ماه به ماه کمتر از آن چیزی که برخی افراد فکر می کنند، دریافت کنید، اما زمانی که در پایان دوره مالی به اشتراک سود می رسید، به نوعی یکسان می شود.

TJ: آنچه که به اشتراک گذاری سود به نظر می رسد برای هر شراکتی و نحوه تنظیم آنها کاملاً منحصر به فرد است. ممکن است یک شراکت 50/50 از نظر وجود دو مالک وجود داشته باشد، اما ممکن است یکی از آنها تلاش های دیگری داشته باشد و آنها در واقع فقط 10 تا 20 درصد از شرکت را در مقابل کسی که 80 درصد مالک آن است، داشته باشد، بنابراین حتی اگر دو رئیس وجود داشته باشد. شرکت، شاید لزوماً به این معنا نباشد که آنها یک برش یکنواخت را انجام دهند. سپس از نظر میزان سودی که آنها از شرکت خارج می‌کنند، واقعاً به چیزی بستگی دارددر پایان سال تصمیم بگیرید که حسابدار چه چیزی را هوشمندانه می‌داند، زیرا شما دوباره سعی می‌کنید تعادل کافی را در بانک پیدا کنید تا مطمئن شوید که با شروع دوره مالی جدید، ایمن هستید و خودتان را به دست آورید. در ابتدای هر سال دوباره شروع به کار کنید، اما در عین حال، سعی نکنید آنقدر سود را حفظ کنید که مقدار زیادی از آن را در مالیات شرکت از دست بدهید. همه اینها از من باهوش تر است و چیزهایی که باید به کسی که واقعاً در آن چیزها خوب است پول بدهید تا بفهمد.

جوی: دقیقا. بله، می توانم به شما بگویم، روشی که من این کار را دیدم و مشابه روشی که ما در تلاش انجام دادیم در پایان سال بود، می توانید به میزان سودی که شرکت به دست آورده است نگاه کنید و معمولاً وجود دارد، مثلاً درصد معینی از آن را برای مشارکت در سود اختصاص می‌دهید، بنابراین بیایید بگوییم که 10٪ سود یا 20٪ است و سپس می‌گویید، "خوب، خوب ما امسال 200000 دلار سود داشتیم، پس می‌گیریم، بیایید مثلاً 20000 از آن و ما آن را بر اساس درصد شرکتی که دارند بین مالکان توزیع می کنیم." این یک روش کاملاً استاندارد برای انجام آن است، اما من نمی دانستم که آیا روش های دیگری وجود دارد یا خیر، اما این بسیار منطقی است.

TJ: نه.

جوی: می‌خواهم در مورد چیزی بپرسم، فکر می‌کنم در پادکست Motion Hatch، یک پادکست باورنکردنی دیگر، شما در مورد اینکه معمولاً چگونه صحبت می‌کنیداگر خودآموز باشید ممکن است از دست داده باشید. نام من پاتریک باتلر است و من فارغ التحصیل مدرسه حرکت هستم.

جوی: تی جی، حضور شما در پادکست عالی است، مرد. از شما بسیار سپاسگزارم برای انجام این کار.

TJ: آره، از اینکه من را در اختیار دارید بسیار متشکرم. من بسیار مفتخرم که اینجا هستم.

جوی: درست، مرد. بنابراین، من فکر کردم که ما فقط با اندکی وارد شدن به پیشینه شما شروع می کنیم، زیرا در حال حاضر در این ضبط، شما تهیه کننده اجرایی یک آژانس واقعا جالب در پورتلند به نام Instrument هستید، و بنابراین من فقط برای شنوندگانی که شاید با شما آشنا نیستند، شاید بتوانید در مورد اینکه چگونه به اینجا رسیدید صحبت کنید. مسیر ورود شما به این صنعت چه بود؟ چطور شد که به نوعی تهیه کننده و سپس تهیه کننده اجرایی شدید؟

تی جی: بله، کاملاً. این یک جاده طولانی و بادخیز است اما ما می توانیم ... نسخه Cliff notes را ارائه می کنم.

جوی: همین الان.

TJ: بنابراین، من در اصل در واقع به نوعی در صحنه موسیقی شروع کردم. من خیلی دوست داشتم در یک گروه باشم و معلوم است که برای حضور در یک گروه باید ریتم داشته باشی.

جوی: کمک می کند.

TJ: من موفقیت زیادی در عرصه موسیقی کسب نکردم، اما دوستان زیادی داشتم که به نوعی در گروه هایی بودند که در آن زمان شروع به کار کردند. من در سن دیگو بزرگ شدم. مثل اواخر دهه 90 یا اوایل دهه 2000 بود و به نوعی پیدا شد... در همان زمان، مادرم یک عکاس حرفه ای بود، بنابراین من به تجهیزات زیادی دسترسی داشتم وپیشنهادی برای یک کار انجام می دهد و من فکر می کنم آنچه شما گفتید این است که به نوعی سود را به درستی در قیمت پیشنهادی قرار می دهید تا مشتری آن را برخلاف قرار دادن سود در نرخ بداند. بنابراین، برای مثال، روشی که استودیوی من این کار را انجام داده است، می‌گوییم: "خوب، هزینه واقعی یک ساعت یا یک روز طراحی این است. ما آن را دوبرابر خواهیم کرد" و این چیزی است که مشتری خواهد دید، و به این ترتیب سود فقط در آن پخته می شود. آنها نمی دانند چه درصدی از این سود است." آیا شما این کار را انجام دادید؟ یا نه.

TJ: ترکیبی از هر دو. روشی که من معمولاً برای یک پروژه پیشنهاد می دهم می گوید: فرض کنید من تیمی متشکل از پنج انیماتور دارم که قرار است آنها را در این پروژه قرار دهم و می‌دانم که همه آن‌ها از هنرمندان After Effects هستند. می‌دانم که گران‌ترین فریلنسر بالقوه من، مثلاً 800 دلار در روز خواهد بود، اما شاید بقیه از آنها چیزی حدود 500 دلار در روز است.بنابراین، من برای همه افراد حداقل تا سطح 800 علامت گذاری می کنم اگر نه ... 800، این کار را در محدوده 800 تا 1000 انجام دهید تا کمی بافر در آنجا وجود داشته باشد تا مطمئن شوید. مثلاً فرض کنید من برنامه‌ریزی کرده‌ام که کارمندانم کار را انجام دهند و ناگهان تمام کارکنانم مریض می‌شوند و تنها افرادی که در دسترس هستند هنرمندان سطح بالای افترافکت هستند. و سپس علاوه بر آن، من یک علامت سطح پایه را 25٪ قرار می دهم و به این ترتیب که 25٪ به طور خاص فراخوانی می شود تا جایی برای مذاکره در اختیار شما قرار دهد که واقعاً ...پایین آمدن به آنجا آسان تر از تقویت تیم است.

TJ: فرض کنید می‌گویم این پنج انیماتور هستند، زیرا واقعاً فکر می‌کنم اگر بخواهم این کار را واقعاً خوب انجام دهم، می‌خواهم آن پنج انیماتور را در مناقصه نگه دارم و به جای اینکه مثل یک مشتری که سعی دارد نیکل کند به من توجه کن که فکر می‌کنن چند نفر برای انجام کار لازمه دوست دارم ببینم، و من معمولاً این نوع را در استودیوهای قدیمی تر می بینم، اما برای مدت طولانی روندی وجود داشت که مانند ... اگر QuickTime می خواهید، 150 دلار به ازای هر QuickTime است که ما برای شما آپلود می کنیم. مشتریان خنگ نیستند آنها می دانند که کشیدن آن فایل به Dropbox برای آنها 150 دلار برای شما هزینه ندارد. بنابراین، این سطح از جزئیات جایی است که من شخصاً طرفدار زیادی نیستم، اما هنوز تعداد زیادی مکان وجود دارد که این کار را انجام می دهند.

جوی: بله، من هم قبلاً آن را دیده بودم. روشی که ما قبلاً این کار را انجام می‌دادیم، و من حتی به‌عنوان یک فریلنسر این کار را انجام می‌دادم، این بود که حدس می‌زنم، یک ترکیب ترکیبی انجام می‌دادم. مثل اینکه کمی نرخ را اضافه کنید، مثل نرخ ساعتی خود، مثلاً برای انیمیشن، کمی آن را پرداخت کردید تا حاشیه سود خوبی به دست آورید، اما بعد من هم چیزهایی را در آنجا قرار می‌دهم، واقعاً مانند چیزهای پهن، مثل اینکه یک کار سه بعدی سنگین بود، ممکن است هزینه رندر مزرعه یا چیزی را در آنجا قرار دهم.

تی جی: اوه بله. من فکر می کنم که بسیار مهم استخیلی سریع لمس کنید متأسفم، اینطور نیست... به نظر من، این به معنای ایجاد حاشیه سود نیست، این واقعاً همه چیزهایی را که می‌تواند به‌طور بالقوه پیش بیاید، حساب می‌کند، زیرا کاری که نمی‌خواهید انجام دهید این است که درست در پایان یک پروژه باشید و بگویید: "اوه، می دانی چیست؟ ما باید از مزرعه رندر استفاده کنیم. ما باید به خاطر این کار شما را با اوج بگیریم." بنابراین، اگر به آن مزرعه رندر نیاز ندارید، این سود اضافی برای شما است که قبلاً با آن موافقت شده است، و در ذهن مشتری، همیشه مورد نیاز بوده است، اما شما نمی‌خواهید آن را وارد نکنید، زیرا ممکن است به آن نیاز ندارد بنابراین، من کاملاً با آن سطح موافقم. بیشتر همان چیزی است که گفتم، هزینه های اضافی کوچک که نوعی جعلی هستند.

جوی: نیکل و سکه، بله، و همچنین، داشتن هزینه هایی مانند آن، مانند هزینه مزرعه رندر، یک ابزار مذاکره عالی است زیرا شرکای تجاری من همیشه می گفتند هرگز نمی خواهید نرخ خود را کاهش دهید تا به دست آورید. بودجه متناسب با آنچه مشتری انتظار دارد، زیرا در این صورت آنها هر بار انتظار آن نرخ پایین تری را خواهند داشت، بنابراین اگر این موارد را در ردیف قرار دهید که ... واقعی هستند، شما به آنها نیاز دارید، اما به شدت پر شده اند. سپس مکانی را در اختیار شما قرار می دهد که دفعه بعد که با مشتری کار می کنید، جایی را که به پای خود شلیک نمی کنید، برش دهید.

TJ: بله، کاملا.

جوی: بله. بنابراین، شما به برخی از نرخ های فریلنسری اشاره کردید، و پس چرا ما در مورد آن صحبت نمی کنیمکمی وضعیت اتحادیه این روزها برای نرخ کار آزاد چگونه است؟ مثلاً چه چیزی را برای دامنه و نوع آنچه در هر سطح انتظار دارید می بینید؟

TJ: بله، تغییر زیادی نکرده است، که عجیب است. مردم مطمئناً پول بیشتری دریافت می‌کنند و شاید تمرکز بیشتری روی رده‌های بالا داشته باشند، اما ما هنوز در محدوده 450 تا 800 هستیم، که مدتی است که اینطور بوده است. هر کس بالای 800 سال داشته باشد، با برخی از ... در سطح آژانس، ممکن است با مشاوران هزینه مواجه شوید که به شما اجازه نمی دهند یک انیماتور بالای 800 سال استخدام کنید، یا ممکن است ... مشتری که با آن کار می کنید ممکن است یک مشاور هزینه نیز درگیر باشید که می تواند به نوعی از آن عقب نشینی کند. حالا اگر متخصص هستید، کمی متفاوت است. اگر در یک مورد خاص مهارت بالایی دارید، می توانید هزینه بیشتری را شارژ کنید و این می تواند به 2000 دلار در روز برسد، اما نیاز به این افراد به قدری کمتر است که کار برای آنها بسیار سخت تر است. به طور کلی، برای یک انیماتور معمولی After Effects، شما احتمالاً در محدوده 450 تا 800 قرار دارید، و بعد از شروع کار با طراحان کمی جالب می شود.

TJ: مانند طراحانی که می آیند و با شما طراحی می کنند، هنوز هم احتمالاً در بالاترین سطح قرار دارند. می دانید، 5 تا 1000 دلار در روز، اما پس از آن برخی از طراحان هستند که فقط بر اساس پروژه یا هزینه های مجوز و چیزهای دیگر کار می کنند، و این کمی بیشتر در علف های هرز می شود،اما از نظر کلی ... اگر کسی کمتر از 450 در روز باشد، من به طور خودکار فرض می کنم که آنها خیلی کوچکتر هستند. آنها متوجه نشده اند ... آنها هنوز آنجا نیستند، و هر کسی که بیش از 800 سال در روز دارد، مکث کند، زیرا، خوب، چیزی است که آنها به طور نجومی بهتر از آن چیزی است که من می توانم برای شخص دیگری که قرار است در آن حضور داشته باشد، بیاورم. محدوده 6 تا 800 دلار است و آیا این پروژه واقعاً به این سطح از ارشدیت نیاز دارد؟ در 80 درصد مواقع، احتمالاً اینطور نخواهد بود، و بنابراین هر چیزی فراتر از 800 شروع به رسیدن به این آستانه می‌کند، ممکن است قبل از آوردن آن شخص، به جای دیگری نگاه کنیم.

جوی: می دانید، ما کمی قبل از این صحبت کردیم که چگونه به عنوان یک استودیو، اگر خیلی کم هزینه کنید، این اولین برداشت بد را ایجاد می کند. مشتری ممکن است فکر کند، "اوه، آنها جدید هستند. آنها به خوبی نیستند زیرا هزینه زیادی ندارند." آیا در سطح فریلنسری هم اینطور کار می کند؟

تی جی: آره. بله، این کار را می کند. خوب یا بد، مهم نیست که کار شما چقدر خوب است. اگر نرخ خود را تا این حد پایین آورده اید، فقط این سوال در ذهن خالق تهیه کننده استخدام کننده وجود دارد، مانند: "خب، آنها نباید تجربه ای داشته باشند که بدانند چه ارزشی دارند، پس من چه ریسکی دارم. با استخدام آنها؟" این شاید همیشه معتبر نباشد، اما اولین اقدام اولیه است. بنابراین، اگر مثلاً کسی به من مراجعه کند و روزی 250 دلار بخواهد، من به طور خودکار فرض می‌کنم که به مدیریت بیشتری نیاز دارد، ممکن است تحویل ندهد.در سطحی که به اندازه کافی خوب است. به عنوان مثال، آنها ممکن است به نظارت بیشتری نیاز داشته باشند، که در واقع برای من هزینه بیشتری دارد، زیرا به زمان بیشتری از کارگردان خلاق من یا بیشتر از زمان انیماتور ارشد من نیاز دارد، بنابراین من فقط ادامه می‌دهم و ارزش افزوده 200 دلاری در روز وجود ندارد. ارزش ریسک کردن را دارد

جوی: بله. بله، من معمولاً به مردم توصیه می کنم که از 500 شروع کنند. یعنی من از آنجا شروع کردم و الان هم خیلی وقت پیش بود، بنابراین جالب است که نرخ ها آنقدر زیاد نشده است. منظورم این است که 800 دلار در روز شارژ کنم، این بالاتر از نرخ روز من است. فکر می‌کنم تا زمانی که کار آزاد را تمام کردم، 700 مانند نرخ روز بسیار بالایی بود، حداقل در بوستون، و شاید در نیویورک و لس‌آنجلس متفاوت بود، اما این واقعاً توصیه خوبی برای هر کسی است که یک فریلنسر گوش می‌دهد. حالا می دانی، این همان جایی است که هست. من مطمئن هستم که هر ... یک چیزی که می خواستم بپرسم این بود که هر فریلنسری که گوش می دهد فکر می کند، "چگونه به نرخ روزانه 800 دلار برسم؟" من کنجکاو هستم، چه چیزی باعث می شود کسی اینقدر ارزش داشته باشد؟

تی جی: بله، جالب است. این یک شمشیر دو لبه است. زمان بسیار خوبی برای فریلنسر شدن است زیرا فرصت های زیادی وجود دارد. از سوی دیگر، در حال حاضر استعدادهای جوان زیادی در حال ظهور هستند. مانند زمانی که من شروع به کار کردم، تعداد بسیار کمی از مغازه‌ها و افراد بسیار کمی وجود داشت که این کار را انجام می‌دادند، بنابراین ورود به این مفهوم به نوعی سخت بود، اما تعداد زیادی از آنها وجود نداشت.رقابت لزوما در حال حاضر، آن را به طور کامل برگردانده شده است، که در آن چیزهای زیادی وجود دارد ... ما تقریباً از افترافکت عمومی اشباع شده ایم، درست است؟ وقتی تعداد آنها بسیار زیاد است که در سطح پایه، انیمیشن خوب به نوعی انتظار می رود. باید انیماتور خوبی باشی. باید هنرمند خوبی باشی فقط برای اینکه پای خود را به در وارد کنید، باید در حرفه خود مهارت داشته باشید.

TJ: بنابراین، من ابتدا به آن نگاه نمی کنم. من فقط فرض می‌کنم که همه باید آن سطح کیفی پایه را داشته باشند، و برای من، این کیفیت می‌شود، به خصوص به این دلیل که... احتمالاً به این دلیل که من یک تهیه‌کننده هستم و به سلامت استودیو به عنوان یک کل نگاه می‌کنم. شخصیت بر همه چیز غلبه دارد. مثل کسی است که شاید 80 درصد هنرمند است اما 120 درصد شخصیت استودیو را دوست دارد و می تواند نگرش و هر چیز دیگری را انجام دهد، مثل این است که آن شخص از هر ده 9 بار رأی من را می گیرد. من ترجیح می‌دهم با کسی معامله کنم که شاید برای رساندن کارش به سطح بالایی که می‌خواهیم نیاز به کمی اضافه داشته باشد، اما هیجان‌زده و خوشحال است و به کل تیم به ارزش می‌افزاید تا اینکه کسی را وارد کنم که شاید شبیه آن باشد. یک سنگ شکن کامل اما حال و هوای استودیو را از بین می برد.

جوی: آیا شما هم همین حس را دارید... می دانید، ما قبلاً در مورد ریسک صحبت کردیم، در استخدام یک استودیو کوچک. آیا آن نیز به آن کمک می کند؟ آیا ترجیح می‌دهید به کسی پول بدهید که گران‌تر است، شاید به خوبی نباشد، اما فقط می‌دانید که او این کار را انجام خواهد داد. تو نیستیباید از آنها نگهداری کنم شما می توانید مانند یک کودک بخوابید.

تی جی: آره، آره. من دقیقا همین را فکر می کنم. مثل این است که من احساس می‌کنم با آن شخص مطمئن‌تر حرکت می‌کنم و می‌دانم که او نگرش عالی خواهد داشت و به انجام آن کمک می‌کند تا من... کسی که مانند یک فرد درجه یک است، ممکن است به نوعی این جمله را بیان کند: «من بدانید که من چه کار می‌کنم و شما باید به من اجازه دهید کارم را انجام دهم، و شاید آن چیز، شاید تا حدی درست باشد، اما آن چیزی نیست که در این مرحله یا شاید در پروژه مورد نیاز است. این اصطکاک باعث ایجاد خرابی در روند مسیر برای بقیه اعضای تیم می شود و از این نظر خطراتی را اضافه می کند.

جوی: آره. قبل از اینکه ادامه دهیم، می‌خواستم یک چیز از شما بپرسم، زیرا این چیزی است که ... هر چند وقت یک‌بار، در مورد برخی از فریلنسرها می‌شنوم، مثل اینکه آنها بسیار با استعداد هستند، اما کار کردن با آنها بسیار دشوار است. آنها عقب می زنند، می دانید؟ از منظر شما، این چیست... اگر از یک فریلنسر بخواهید تغییری ایجاد کند که به طور عینی انیمیشن را کم‌تر کند و روی حلقه‌اش به خوبی ظاهر نشود، و آنها به عقب می‌گویند: «نه، این یک چیز است. نکته بد. این چیز جالبی نیست، "این در ذهن شما چه می کند؟

TJ: من لزوماً ... بنابراین، برای من، بیشتر به دانستن اینکه چه زمانی باید فشار بیاورم و چه زمانی فشار ندهم، و فکر می کنم بخشی از آن به عهده استودیو و تهیه کننده است که فریلنسر را استخدام کرد. فکر کنم چیاتفاق می افتد که زمان زیادی از پایان استودیو است، آنها با آن فریلنسر ارتباط برقرار نمی کنند. مانند، آنها احساس می کنند، "من تو را برای انجام یک کار استخدام کردم، فقط کار را انجام بده"، اما در آن سطح، مانند آنچه که گفتم، ممکن است درست باشد. مثل، شاید هی، این عالی نیست. مثلاً دلیل این امر چیست؟

TJ: بنابراین من فکر می کنم که شفافیت در واقع به این دو کمک می کند، بنابراین اگر شما یک تهیه کننده و کارگردان خلاق واقعاً شفاف هستید که می گویید: "هی، ما می دانیم که این به نوعی به شما آسیب می رساند. کیفیت آن انتقال، اما اینجا دلیل و این است که چرا باید این کار را انجام دهیم، و/یا مانند، «هی، ما این کار را انجام می‌دهیم زیرا مشتری واقعاً در مورد آن مصمم است، اما یک نسخه برش کارگردانی می‌سازیم که در آن شما هنوز هم می‌توانید آن عکس را به روش درست انجام دهید، یا راه‌های دیگری برای انجام آن مکالمه پیدا کنید، اما چند مورد وجود دارد... من فکر می‌کنم ما در یک صنعت واقعا عالی کار می‌کنیم که در آن همه، در اکثر موارد، کار کردن با آنها شگفت انگیز است، اما چند نفر هستند که می گویند "نه، پس من این کار را نمی کنم." این افراد اغلب کسب و کارهای برگشتی دریافت نمی کنند. میدونی؟ مثل این است که "چرا باید دوباره آن شخص را استخدام کنم اگر بدانم اینقدر سخت خواهد بود؟"

جوی: بله، من می توانم ببینم که چرا شما تهیه کننده خوبی هستید، TJ، زیرا نحوه پاسخ شما واقعا عالی بود. "شاید حق با آنها باشد. بیایید در مورد آن شفاف باشیم" و همه این موارد.بنابراین، بیایید در مورد تجربه منحصربفرد شما هم در سمت استودیو، در سمت فروشنده، و هم در سمت مشتری صحبت کنیم. به نظر می رسد در حرفه خود، چند بار به این طرف و آن طرف پریده اید، که واقعاً به نوعی جالب است. اولین چیزی که می‌خواهم بپرسم این است که به نظر شما یک طراح حرکت معمولی در مورد چه چیزی اشتباه می‌کند؟ منظورم این است که گاهی اوقات به خصوص در رسانه های اجتماعی می تواند به نوعی این ذهنیت «ما در برابر آنها» وجود داشته باشد، جایی که ما استودیو هستیم یا آزادکار هستیم، ما هنرمند هستیم، درست است؟ سپس ما مشتری را پیدا کرده ایم و فقط باید با آنها کنار بیاییم. آیا چیزهایی وجود دارد که از طرف مشتری، به نظر شما، کسی را با این نگرش شگفت زده کند؟

تی جی: آره، فکر می کنم... نمی دانم چه چیزی مردم را شگفت زده می کند، اما حدس می زنم آنچه می خواهم به آن بگویم این است که من قطعاً طرف فروشنده بوده ام، "اینها مشتریان احمق هستند. این یک ایده وحشتناک و زشت است. می دانید "چرا مشتری به ما اجازه نمی دهد آن چیز را بسازیم" است؟ آنها ما را استخدام کردند تا آن چیز را بسازیم، پس اجازه دهید این کار را انجام دهیم. فقط ما را به حال خود رها کنید و ما آن را عالی خواهیم کرد، و من فکر می کنم زمان و مکان خاصی برای آن وجود دارد، اما فکر می کنم آنچه از طرف فروشنده از دست می دهید این است که قبلاً گفتم، شما استخدام شده اید. برای یک پروژه، و بنابراین شما برای شاید شش تا هشت استخدام شده ایداین قبل از دیجیتال بود، بنابراین من دوربین‌های حرفه‌ای داشتم که هیچ‌کس به آن‌ها دسترسی نداشت، بنابراین می‌رفتم و گروه‌های موسیقی را مدیریت می‌کردم، به آنها کمک می‌کردم نمایش‌ها و چیزهای دیگر را ترتیب دهند، اما بعد از آن فرصت برای انجام مطالب بازاریابی و صرفاً انجام دادن استفاده کردم. عکسبرداری و به نوعی قرار دادن همه آن چیزها در آنجا. از طریق آن، من با این مرد، جاستین [Puda 00:05:01] آشنا شدم که عکاس شخصی Blink 182 بود. آنها به نوعی ... اینترنت در حال افزایش بود و آنها نیاز به دریافت محتوای ویدیویی آنلاین داشتند و این فقط یک علاقه او نبود.

TJ: دوباره، من یک دوربین فیلمبرداری داشتم، بنابراین او گفت: "میخواهی این کار را انجام دهی؟" گفتم: "حتما" بنابراین، فرصت‌های زیادی را برای تام دلونژ از Blink 182 به یک شرکت مادری که دارای یکسری مارک‌های لباس و چیزهای دیگر بود، به وجود آورد. بنابراین، من وارد شدم و بازاریابی زیادی برای آنها انجام دادم و به نوعی اولین شرکت تولیدی خود را ساختم. این زمانی بود که من هنوز در کالج بودم و با آدام پکس، که کارگردان و انیماتور دیگری در صنعت است و سپس با دوین وتستون در آن زمان که یکی از DP های مورد علاقه من بود، کار می کردم، اما ما یک انیماتور کوچک داشتیم. شرکت تولیدی که ما را تا کالج هدایت کرد.

TJ: از طریق آن، ما به یک خانه پست می‌رفتیم تا همه رنگ‌های خود را در سانفرانسیسکو به نام Spy Post تصحیح و تمام کنیم، و آنها کارهای زیادی انجام دادند. کار تجاری و همچنین دارای جلوه های بصری است. یه جورایی بودمهفته ها در پایان سالم برای شریک در این مورد، درست است؟

TJ: شما در حال صحبت با آژانسی هستید که به مدت شش ماه تا چندین سال با آن مشتری یکپارچه شده است و فردی که به طور کلی می تواند ببیند که این دارایی خاص در کجای اکوسیستم کل کمپین یا فقط نیازهای آن زندگی می کند. مشتری و آنچه که با این کار انجام می دهند، و بنابراین، در حالی که، بله، شاید تغییر آن خط برای انیماتورها دردسر واقعی باشد و یک انتقال یا چیزی را به هم بزند. شاید این واقعاً سؤال واقعی را حل می کند که مشتری به دنبال حل آن است و فروشنده، که چند هفته قبل از آن استفاده کرده است، به آن دسترسی ندارد، و بنابراین فکر می کنم این بخشی از آن است.

TJ: فکر می‌کنم بخش دیگر این است که فکر نمی‌کنم به‌عنوان یک فروشنده می‌توانید ببینید که آژانس چقدر ممکن است واقعاً برای شما بجنگد. نه همه آژانس ها برخی هستند که فقط از شما به عنوان فروشنده استفاده می کنند تا دستورات خود را انجام دهند و اساساً دکمه فشار می دهند، اما بسیاری از اوقات افراد خلاقی هستند که در جلسات نشسته اند، مانند جنگیدن برای به دست آوردن چیزی که می خواهید، اما شما بخشی از آن نیستید. آن مکالمه، بنابراین شما نمی توانید آن را ببینید، و بنابراین فکر می کنم این تصور اشتباه دیگر است. فکر می‌کنم خلاق‌ها به استودیوهای حرکتی می‌آیند زیرا طرفداران کارشان هستند و از اینکه با آنها کار کنند هیجان‌زده هستند و هر کاری که می‌توانند انجام می‌دهند تا آن استودیو بتواند کاری را که به بهترین شکل انجام می‌دهند انجام دهد.

TJ: روشناز طرف فروشنده، شما این را نمی بینید، و به خصوص در سمت هنرمند، درست است؟ شاید EP در سمت فروشنده این را ببیند، یا شاید مدیر خلاق، اما بسیاری از اوقات، انیماتورها و طراحان واقعی که کار را انجام می دهند حتی از آن مکالمه دورتر می شوند، بنابراین به معنای واقعی کلمه به آنها گفته می شود که این کار را انجام دهند. چیزی که به نظر می رسد بسیار غیر منطقی است و هیچ زمینه ای برای اینکه چرا آنها به آنجا ختم شدند وجود ندارد.

جوی: بله، این دیدگاه واقعاً خوبی است. چیزی که من پیدا کردم این است که عموماً همه می‌خواهند چیزی واقعاً جالب بسازند، به‌خصوص وقتی که در اوایل کار خود مانند یک هنرمند جوان هستید. منظورم این است که همه چیز در مورد آن است. مطمئناً در آن مرحله و از طرف مشتری این کار را برای پول انجام نمی دهید، معمولاً آنها هم همین را می خواهند، اما نیروهای زیادی در بازی وجود دارند، به خصوص وقتی که برندهای بزرگ را درگیر می کنید. فقط ذینفعان زیادی وجود دارد. بنابراین، من می خواهم در مورد روندی صحبت کنم که مدتی است اتفاق افتاده است. منظورم این است که شاید حتی در چند دهه گذشته، اما فکر می‌کنم با بسیاری از شرکت‌های فناوری، واقعاً شروع به افزایش کرده است.

جوی: این روند آژانس‌های تبلیغاتی و حتی شرکت‌های تولیدکننده است. می دانید، گوگل و اپل و فیس بوک در حال ساختن تیم های خود در خانه هستند، به جای رفتن از خانه به استودیو. بنابراین می‌پرسم آیا می‌توانید در مورد اینکه چه چیزی باعث رانندگی آن می‌شود صحبت کنید. آیا فقط پول است؟

TJ: بله، منظورم این است،این پول است منظورم این است که ... خوب، این پول و کارایی است، درست است؟ از یک طرف، اقتصاد بسیار ساده است، درست است؟ شما دارید می پردازید ... می دانید که در مقایسه با آنچه که می توانید برای یک مترجم آزاد محلی دریافت کنید، برای هنرمندان هزینه بیشتری پرداخت می کنید. شما می‌دانید که دارید این امتیاز اضافی را پرداخت می‌کنید و می‌دانید که برای هزینه‌های اضافی تولیدکننده، تولید، هزینه‌های سربار و همه چیزها پرداخت می‌کنید، بنابراین بله، آوردن همه این موارد داخلی بسیار سودآورتر از ارسال آن پول است. در خانه، اما از نظر کارایی، اینطور است که شما دائماً یک تیم جدید را تقویت می کنید، درست است؟ هر پروژه جدید به این معنی است که شما به نوعی سعی می کنید فروشنده ای را در پس زمینه و اینکه چرا به اینجا رسیدید و کارهایی که باید انجام دهید و همه آن چیزها را به دست آورید.

TJ: برخی از فروشندگان آن را دریافت می کنند و برخی نمی گیرند. هرچه فروشندگان بیشتری درگیر شوید، فرصت بیشتری برای ناهماهنگی در جهت بصری و داستان سرایی و همه این موارد وجود دارد، بنابراین با ایجاد یک تیم داخلی، واقعاً یک تیم کارآمد می سازید که مشتری را از درون و بیرون می شناسد، زیرا آنها با آن زندگی می کنند. آن‌ها با افرادی که این تصمیم‌ها را می‌گیرند می‌نشینند، و سپس می‌توانند به جای اینکه وقت بگذارند تا آن را به چندین شرکت پیشنهاد دهند و یک یا دو هفته منتظر بمانند تا بازی‌ها بیایند، فوراً آنها را تقویت کنند. برگشت و همه این چیزها شما تیمی دارید که می تواند روز بعد کلید بخورد.

TJ: بنابراین، زمان جالبی است،چون قبلاً بود، زمانی که من شروع به کار کردم، شما هرگز نمی خواستید با تیم داخلی کار کنید، زیرا استعداد واقعی در تمام استودیوهای بزرگ وجود داشت، اما اکنون در واقع شرکت ها بیشتر از بسیاری از استودیوها پرداخت می کنند، بنابراین شما باید همان استعدادی را که قبلاً در باک بود، به دست آورد که اکنون در داخل در اختیار شماست.

جوی: آره. واقعا زمان جالبی است. منظورم این است که از منظر، فقط بگوییم، یک آژانس تبلیغاتی، داشتن تیم داخلی خود دارای مزایای آشکاری است، و فکر می‌کنم دومین موردی که در مورد آن صحبت کردید، این ایده شخصی است که با او کار می‌کنید. ، آنها مارک را می شناسند. آنها روی پنج پروژه دیگر کار کرده‌اند و حساسیت‌های آژانس شما را می‌دانند و احتمالاً قبلاً با همان مدیر هنری و نویسنده کپی‌رایتر کار کرده‌اند. این فوق العاده است ... فقط همه چیز را سریعتر و کارآمدتر می کند. آیا معایبی برای آن وجود دارد؟ به عنوان مثال، من قبلاً به صورت مستقل در آژانس‌ها کار کرده‌ام و با هنرمند کارکنان آنجا صحبت کرده‌ام. باز هم، نوعی این تصور وجود دارد، مانند: "خب، تیم داخلی آنقدر خوب نیست که ما به این استودیو برویم، بنابراین وقتی بودجه بیشتری داشته باشیم، از خانه بیرون می رویم. " آیا آن هنوز وجود دارد؟

تی جی: پس بله. من فکر می کنم که این تصور هنوز ادامه دارد. مطمئناً در حال بهتر شدن است زیرا ناگهان چنین استعداد سطح بالایی پیدا می کنید. من فکر می کنم شما دارید ... این یک چیز خطرناک است برای گفتن، اما منفکر کنید که بخشی از این استعدادها را بیشتر از طرف مشتری دریافت می کنید تا آژانس. من فکر می‌کنم طرف آژانس ممکن است همچنان در تلاش باشد تا همان استعدادی را که یک استودیو بزرگ انجام می‌دهد، جذب کند، اما از طرف مشتری، به‌ویژه در صنعت فناوری، فکر می‌کنم که شما ناگهان به استعدادهای سطح بالا دسترسی پیدا می‌کنید. که قبلا وجود نداشت در سمت آژانس، از نظر کار با یک تیم داخلی، Instrument واقعا منحصر به فرد است. من اینجا آن را درک نکرده‌ام، اما زمانی که در Goodby و جاهای دیگر بودم، خلاقان داخلی از کار کردن با تیم حرکت داخلی یا سرمقاله یا هر چیز دیگری متنفر بودند، حتی اگر آنها در همان کالیبر یک استودیو بزرگ ارائه می‌دادند.

TJ: مدتی طول کشید تا بفهمم زمانی که شروع به کار کردم تا زمانی که متوجه شدم مدتی در سمت تهیه کننده پخش کار می کنم و اتفاقی که می افتد این است که بگوییم من در حال اجرا هستم. نقطه ملی، درست است؟ ما داریم متحرک سازی می کنیم و تمام این کارهای بزرگ را انجام می دهیم و شما دو چیز دارید. یکی، شما آن را در پادکست دیگری گفتید و یک اصطلاح عالی برای آن وجود ندارد، اما این ستاره لعنتی این است که "من پول دارم؟ جهنم آره، من می خواهم با باک کار کنم. آنها می خواهند من را یک چیز باحال کنند و من همیشه می‌خواستم با آنها کار کنم، بنابراین پول را آنجا خرج می‌کنم، در مقابل، «با انیماتورهای داخلی‌ام که هر روز سر ناهار می‌بینم در زیرزمین کار خواهم کرد». شمامی دانی؟

TJ: مثل این است که نمی‌توانید در آن سطح رقابت کنید، اما حتی فراتر از آن، و این با تغییر بودجه‌ها در حال تغییر است، اما به خصوص در آن زمان که به نوعی شبیه به پایان روز اوج بود. از دنیای تبلیغات، شما همچنین تهیه‌کنندگان پخش برنامه‌ای داشتید که دائماً کار می‌کنند و خلاقانی که شبانه روز کار می‌کنند و می‌توانند پشت میز خود بمانند و پروژه‌های متعددی را اجرا کنند و یک ساندویچ در خیابان دریافت کنند، در مقابل، «هی، من می‌خواهم برو سه هفته در لس آنجلس کار کن. من سه هفته در شاتر می مانم. هر روز رول خرچنگ می گیرم. یک راننده شخصی می گیرم که مرا ببرد." بنابراین، شما می دانید که ترجیح می دهید با کدام یک کار کنید؟

جوی: دقیقا.

تی جی: وقتی از شغل اصلی پست خانه ام در جاسوسی خارج شدم و در آنجا هم به نوعی فروش انجام می دادم، با این مشکل دست و پنجه نرم کردم، و سعی می کردم بفهمم چرا... من دو ساله هستم. بلوک های دور از آژانس چرا نمی توانم بیشتر از این کار را دریافت کنم؟ چرا هنوز به لس آنجلس می رود؟ ما داریم کار فوق العاده ای انجام می دهیم. چرا اینجا نمی آیند؟ سپس به سمت آژانس رفتم و مثل این بود: "اوه، به همین دلیل است. من نمی توانم با آن رقابت کنم. هیچ کاری نمی توانم انجام دهم تا با آن سطح از نوازندگی که وقتی برای کار به سفر می روید، رقابت کنم. " بنابراین، این چیزی شبیه به ... آیا این به سوال شما پاسخ می دهد؟

جوی: آره. خوشحالم که این داستان را گفتی، چون من هم دقیقاً همین تجربه را داشتمو برای من در بوستون کار می کرد. به معنای واقعی کلمه دفتر ما آن طرف خیابان آرنولد ورلد واید بود، و ما هر کاری که در توانمان بود انجام می‌دادیم تا آنها را مجبور کنیم برای ما کار بیاورند، زیرا کارهایی که ما انجام می‌دادیم و بسیاری از کارهایی که آنها انجام می‌دادند، نیازی به رفتن نداشتند. نیویورک. آنها نیازی به رفتن به لس آنجلس نداشتند، اما بالاخره یک نفر مرا پر کرد و آنها گفتند: "خب، گوش کن. وقتی به نیویورک می روند، می توانند در یک هتل خوب اقامت کنند. آنها باید به پیتر لوگر و هتل بروند. رئیس استودیو آنها را بیرون می آورد و یک یخچال آبجو آنجاست." زمانی که شما یک هنرمند جوان هستید که سعی می‌کنید اثری از خود بگذارید، خیلی سطحی به نظر می‌رسد، اما بعد... من فکر می‌کنم در واقع هوشمندانه است که با افراد حاضر در آژانس‌های تبلیغاتی که آن زندگی را دارند، همدلی داشته باشیم.

جوی: شما در ابتدا کمی در مورد آن صحبت کردید. می‌دانید، در بوستون، زمانی که من در اوج کار خود در استودیو مدیریت می‌کردم، آن ذهنیت و آن سبک زندگی هنوز بسیار رایج بود. مدیر خلاقی که هرگز به خانه نمی‌رود و یک بطری بوربن روی میز دارد و سر همه فریاد می‌زند و فریلنسرهایی که با گریه و چیزهایی از این دست بیرون می‌روند، هنوز هم در آژانس‌هایی که دیده‌اید یا در حال تغییر است. بیت؟

TJ: این یک سوال عالی است و من احتمالاً چند سال از آن دور شده ام. بنابراین، زمانی که من موقعیت آژانس خود را ترک کردم، بله، هنوز بسیار رایج بود، و فکر می کنم برخی از آژانس های قدیمی مدرسه وجود دارندکه هنوز شناور هستند و واقعاً روند خود را تنظیم نکرده اند. آن مکان‌ها، درست مثل انتظار است، اگر می‌خواهید در این صنعت باشید، باید 100 درصد آن را هفت روز در هفته بدهید. دلیل اینکه در آن زمان دنیای آژانس را ترک کردم این بود که اساساً یک دوره سه ماهه بود که همسرم را ندیدم. ساعت 3 صبح داشتم به خانه می رسیدم و تا ساعت 7 صبح داشتم می رفتم. همانطور که گفتم، من به معنای واقعی کلمه داشتم که چندین ویراستار گریه می‌کردند زیرا ما می‌گرفتیم... ساعت 6:00 بود و بازخورد دریافت می‌کردیم که به این معنی بود که باید تمام شب را برای ساعت 9:00 کار کنیم. ارائه AM و وجود داشت ... اگر می گفتید نه، احتمالاً دیگر اینجا استخدام نمی شوید. مثل این است که نه فقط در آن زمان یک گزینه نبود.

تی جی: هنوز جاهایی وجود دارند که اینطور هستند. بله، قطعاً وجود دارند و من فکر می‌کنم بستگی به بازار شما دارد که در آن هستید. فکر می‌کنم این موضوع ارتباط زیادی با آن دارد، و نوع آژانسی که برای آن کار می‌کنید، اما فکر می‌کنم آژانس‌های جدیدتری وجود دارند که تلاش می‌کنند. برای انجام تنظیمات در آنجا و من فکر می کنم تیم های داخلی در سمت مشتری کار بسیار بهتری برای مدیریت زمان خود و نزدیک تر شدن به ساعات واقعی انجام می دهند. نمی‌خواهم بگویم که آنها ساعت کاری واقعی هستند. من فکر می‌کنم بسیاری از آن مکان‌ها هنوز وقت اضافه زیادی دارند اما مطمئناً بهتر از گذشته هستند.

جوی: مطمئنا. آره، چیزی که من اخیراً از چند نفر شنیده ام که ... شمااین را قبلا گفته است استخدام استعدادهای با تجربه و سطح بالا در یک استودیو سخت‌تر و سخت‌تر است و من مطمئن هستم که از طرف آژانس نیز هست و بخشی از آن به این دلیل است که اکنون می‌توانید برای Google کار کنید و دستمزد بسیار باورنکردنی داشته باشید. و مزایای باورنکردنی و نوعی متعادل تر از زندگی کاری. کنجکاو هستم، الف، تأثیر آن شرکت‌های فناوری، و جیب‌های بی‌نهایت عمیق آنها، کار را برای آژانس‌ها و استودیوها برای استخدام استعدادها دشوارتر کرده است و آژانس‌ها و استودیوها برای استخدام و حفظ استعدادها در صورت امکان چه کاری می‌توانند انجام دهند. با حقوق رقابت نمی کنید؟

TJ: بله، این تأثیر زیادی بر سطح استعدادهایی که در آنجا وجود دارد و اینکه آنها می‌خواهند نرخشان چقدر باشد و چه چیزی نیست، داشته است. بنابراین، فقط برای ارائه یک مثال قطبی، من چندین فریلنسر را می شناسم که در مدت شش ماه بیش از 200000 قرارداد با گوگل بسته اند. مثل این است، بنابراین آنها می توانند ... آنها می دانند، مانند، "هی، من ممکن است این درازمدت را نخواهم، اما اگر بتوانم آن را برای شش ماه بمکم و چند صد دلار پول به دست بیاورم و سپس کمی مرخصی بگیرم ... بنابراین، پول زیادی روی میز است که مخصوصا استودیوها نمی توانند با آن رقابت کنند.

TJ: آژانس ها ... بستگی به اندازه آژانس دارد. آنها ممکن است بخواهند در آن سرمایه گذاری کنند یا نه. من احساس می‌کنم آژانس‌ها به خاطر چیزی که قبلاً در موردش صحبت کردیم، جای کمتری برای ایستادن دارند. مثل اینکه خوب، احتمالاً به شما پول می دهیمبهتر از یک استودیو اما هنوز کمتر از آن چیزی که می توانید از طرف مشتری بسازید، و وقتی صحبت از کار واقعی می شود که قرار است به دنیا بیاید، احتمالاً از قبل به ما مراجعه کرده و به ما کمک خواهید کرد، و همه چیز را به جز ما نگاه کنید. احتمالاً از خانه بیرون می روی تا آن را اجرا کنی. بنابراین، شما حتی لزوماً کار جالبی دریافت نمی کنید که نتیجه بدهد، در حالی که استودیو، چیزی که آنها برای آنها در نظر گرفته اند مانند تنوع در مشتریان، تنوع در انواع انیمیشن هایی است که می توانید روی آنها کار کنید و سپس فقط آنها را دوست خواهید داشت. فرهنگ، درست است؟

TJ: تا حدی، مهم نیست که چه کاری انجام می دهید، اگر در کنار مشتری هستید، صرفاً احساس شرکتی می کنید، مهم نیست که چه باشد. شما در یک شرکت بزرگ و غول‌پیکر در مقابل یک استودیوی کوچک‌تر هستید که در آن فقط می‌توانید با دوستانتان وقت بگذارید و تمام روز انیمیشن‌های جالب بسازید.

جوی: بنابراین، برای یک استودیو، واقعاً نکته کلیدی این است که ... من سال گذشته از Gunner بازدید کردم و فقط حال و هوای آنجا وجود داشت، شما فقط می خواهید با هم وقت بگذارید، می دانید؟ زیرا همه باحال هستند و سرگرم کننده است و شما به سمت چپ خود نگاه می کنید و این چیز شگفت انگیز سه بعدی وجود دارد. شما به سمت راست خود نگاه می کنید و انیمیشن سلولی در حال انجام است، و بنابراین این یک نوع هویج برای جذب استعدادها است. فکر می‌کنم این مشکل جالبی است، زیرا من همیشه در استودیوی موشن دیزاین به آن نگاه می‌کردم، محصول آنها انیمیشن است و باید از آن سود ببرند، در حالی که گوگل، محصول آنها بسیار از این موضوع فاصله دارد.به پایان دوران تحصیلم در کالج رسیدم و آنها به من پیشنهاد کاری برای تولید در آنجا دادند، بنابراین من این کار را انجام دادم. من هنوز یک شرکت تولیدی را در کنار آن اداره می کردم و شروع به کار تمام وقت در آنجا به عنوان تهیه کننده کردم. این در واقع من را به جایی رساند که در نهایت فکر می کردم می خواهم بروم، که در ویژگی ها بود. بنابراین مدتی را صرف تمرکز بر جلوه‌های بصری ویژه کردم و روی اولین مرد آهنی و کمی روی آواتار و یک سری فیلم‌های واقعا بد دیگر کار کردم که نمی‌خواهم به آنها اشاره کنم.

TJ: من به نوعی آن جهان را کاوش کردم، و جالب بود زیرا می‌توانستم هر دو طرف را ببینم. این یک پست خانه، مرکز پست بود که جلوه‌های بصری ویژه را می‌دید، اما همچنین دنیای تجاری را می‌دید، زیرا ما یکسری هنرمندان شعله‌ای داشتیم، بنابراین در حال انجام یکسری کارهای تکمیلی بودیم، و تنها تله‌سین را در شهر داشتیم. ، بنابراین ما در حال انجام تصحیح رنگ زیادی بودیم. من فقط توانستم تمام جوانب کاری را که می‌توانی در این صنعت انجام بدهی ببینم، و متوجه شدم که پول در تبلیغات است، بنابراین کمی دنبال آن رفتم و تهیه‌کننده اجرایی Goodby، Silverstein و Partners در سانفرانسیسکو شدم. که در واقع نحوه آشنایی من با دیگر بنیانگذاران اصلی Oddfellows، کریس کلی، کالین ترنتر و کنراد مک لئود بود.

TJ: من به آنجا رفتم و به نوعی شروع کردم ... من در ابتدا برای اجرا به آنجا رفتم ... آنها اساساً یک شرکت تولید داخلی داشتند و سپس به دنبال این بودند کهانیمیشن واقعی که تقریبا بودجه متفاوتی دارد، می‌دانید؟

جوی: شرکت‌هایی دارید که از بودجه بازاریابی خود برای پرداخت به یک استودیو استفاده می‌کنند، اما سپس Google می‌تواند از بودجه محصول آنها استفاده کند که 100 برابر اندازه است و به مدت شش ماه 200000 دلار به دیگران بپردازد.

TJ: در مجموع، و این 200000 برای یک شخص برای شرکتی با آن اندازه پنی است و همچنین سود بسیار بیشتری برای پرداخت آن یک یا دو نفر در مقابل تعداد پروژه هایی که باید با یک شرکت خارجی باز کنند، به همراه دارد. استودیو بنابراین، اگرچه این 200000 عدد بزرگی به نظر می رسد، اما در درازمدت باعث صرفه جویی زیادی در پول آنها می شود، بنابراین برای آنها منطقی است.

جوی: آیا در این صنعت احساسی دارید که ... این چیزی است که من در مقاله Motionographer که نوشتم به نوعی به آن اشاره کردم. مثلاً شرکت‌هایی که عمیق‌ترین جیب‌ها را دارند و می‌توانند ... منظورم این است که مطمئنم آنها نیز مبالغ هنگفتی برای انجام کار به استودیوها می‌پردازند. برخی از این شرکت‌ها اخیراً به خاطر چیزهای مبهم در اخبار بوده‌اند و سؤالات اخلاقی زیادی وجود دارد. آیا هیچ یک از آن در سراسر صنعت نفوذ می کند؟ آیا واقعاً باید از استعدادهای خود برای ترویج این موضوع استفاده کنیم؟

TJ: من فکر می کنم که این سوال پرسیده شده است، اما فکر نمی کنم کار زیادی در مورد آن انجام شود، و فکر می کنم حقیقت موضوع این است ... من مراقب هستم که نامی از آنها نبرم. از آن شرکت ها

جوی: مطمئنا.

TJ:ممکن است به این دلایل نخواهید آن شغل داخلی را انتخاب کنید، اما ممکن است برای استودیویی کار کنید که به هر حال آن شغل را می‌پذیرد، و در همان کار گیر کرده باشید، زیرا بسیاری از آن شرکت‌های فناوری همان‌هایی هستند که بالاترین هزینه را برای استودیوهای انیمیشن می‌پردازند، بنابراین استودیوهای انیمیشن واقعاً در جایی نیستند که به این فرصت‌ها نه بگویند. در حال حاضر، برخی از موارد واقعا ناخوشایند وجود دارد. در Oddfellows ما یک صف در شن و ماسه داشتیم. ما با بیگ فارما مقابله نمی کنیم. ما نفت را نمی پذیریم. چیزهایی مثل اون. سیگار و این چیزا این فقط چیزهایی است که ما به آن اعتقاد نداشتیم، ما قرار نبود از آن پشتیبانی کنیم، اما شما شروع به ورود به بخش فناوری کردید و کمی خاکستری‌تر، کمی مبهم‌تر می‌شود و آیا ما با این موضوع مشکلی نداریم؟ من نمی دانم. من از کاری که آنها انجام می دهند خوشم نمی آید، اما آنها 80 درصد جریان کار ما را تشکیل می دهند، بنابراین آیا واقعاً می توانیم به آنها نه بگوییم که در حال پیشرفت هستند؟ تصمیم گیری سخت تر می شود.

جوی: آره. من فکر می کنم که این یک سوال بزرگ در یکی دو دهه آینده خواهد بود. این به نوعی بخشی از یک سوال بسیار بزرگتر در مورد تمرکز نفوذ و قدرت و ثروت در دستان چند غول فناوری است، اما جالب است که چگونه بر صنعت طراحی حرکت کوچک ما تأثیر می گذارد. نوعی شروع به دست و پنجه نرم کردن با این چیزها. بنابراین، من چند سوال دیگر از شما دارم. می دانید، پس شما یکی از بنیانگذاران Oddfellows بودید.یکی از بهترین استودیوهای دنیا. کار باورنکردنی، استعداد باورنکردنی. استعدادهای شگفت‌انگیز زیادی از Oddfellows بیرون می‌آیند و آزاد می‌شوند و چیزهای دیگر، و حالا شما به سمت آژانس برگشته‌اید. من فقط کنجکاو هستم که آیا می توانید در مورد آنچه که باعث شد استودیو را ترک کرده و به یک آژانس برگردید صحبت کنید.

تی جی: بله، کاملاً. صادقانه بگویم، این کمتر در مورد ترک Oddfellows بود و بیشتر در مورد دیدن یک فرصت با Instrument بود. من بسیار تحت تأثیر رهبری Instrument قرار گرفتم و تحت تأثیر قرار گرفتم و واقعاً با جایی که امیدها و رویاهای من برای راه اندازی Oddfellows در وهله اول بود، فقط از نظر نحوه برخورد آنها با کارکنانشان، تعادل زندگی کاری که شما داشتید، همسو بود. ببینید ... با وجود اینکه ما چند صد نفر آژانس قوی هستیم، اما در ساعت 5:30 مکان خالی است. مثل این است که مردم واقعاً برای زندگی شخصی خود در اینجا و مشتریانی که می‌پذیرفتند و فرصت‌هایی که انجام می‌دادند، برای تغییرات بزرگ و سازمانی و چیزهایی که دنیا را بهبود می‌بخشد، ارزش قائل هستند.

TJ: من بودم واقعاً تحت تأثیر آن قرار گرفتم، و همچنین به نوعی بازگشت به... صادقانه بگویم، من هرگز شروع به کار در صنعت انیمیشن نکردم. من الان عاشق صنعت انیمیشن هستم، اما زمانی که شروع کردم این جاه طلبی من نبود. این دقیقاً جایی است که من به پایان رسیدم، و بنابراین من یک مقداری داشتم ... من بخشی از باز بودن را برای نزدیک شدن به مشکلی که یک مشتری داشت از دست داده بودم.با ماهیت پایان باز این می تواند هر چیزی باشد. بنابراین، هنگامی که در حال ساختن یک استودیو هستید و وقتی به یک سوال، خلاصه‌ای که می‌آید، نگاه می‌کنید، به این می‌اندیشید که چگونه این را با نقاط قوت خود بازی کنیم؟ چگونه می‌توانیم از این یک انیمیشن سلولی جالب بسازیم یا شما چه چیزی دارید، به جای اینکه حتی یک انیمیشن سلولی باشد؟ آیا اصلاً باید یک انیمیشن باشد؟ مثلاً باید برای آنها کمپین اجتماعی انجام دهیم؟ آیا باید یک قطعه نصب را در جایی انجام دهیم؟

TJ: می تواند کمی بازتر باشد، و این مانند یک تغییر سازمانی بود که آنها هنوز هم ممکن است ... ممکن است انجام دهند یا ممکن است انجام ندهند. من واقعاً از برنامه های آینده آنها اطلاعی ندارم، اما دقیقاً مثل این بود که ... احساس می کردم هنوز باید چنین تغییر عظیمی ایجاد شود و من نمی دانستم که، صادقانه بگویم، آن را در خودم داشتم. شخصاً به ... راه اندازی یک استودیو یک سرمایه گذاری عاطفی و شخصی عظیم است، و این تقریباً شبیه شروع دوباره به آن معنا بود. مثل این بود که مرد، ما باید تغییرات بزرگی ایجاد کنیم تا به آن سطح برسیم. آیا من واقعاً می خواهم این کار را انجام دهم؟ در مقابل برقراری ارتباط عمیق با صاحبان اینجا در ساز، جایی که آنها از قبل آنجا هستند و کارهای شگفت انگیزی در آینده انجام می دهند که فقط ذهن من را متحیر می کند.

TJ: من واقعاً نمی توانم در مورد پروژه ها صحبت کنم [نامفهوم 01:42:06] اما یک مثال بسیار جالب این است که من در اینجا یک پروژه انیمیشن را اجرا می کنم، همچنین توسعه دهندگانی دارم که در کنار انیماتورها نشسته اند. وما می بینیم که نمونه های اولیه در زمان واقعی ساخته می شوند، و این سطح از نوع تفکر آینده واقعاً سرگرم کننده است، و همچنین فقط داشتن زیرساخت های یک آژانس. مثل این است که وقتی در آن اندازه 10 تا 15 هستید، همانطور که گفتم، به خصوص در سطح EP، به نوعی مانند یک جزیره تنها هستید. شما به نوعی همه کلاه ها را بر سر دارید. شما منابع انسانی هستید شما توسعه کسب و کار جدید هستید. شما مرد بازاریابی هستید. تو همه چیز هستی، هر روز شما فقط باید وارد شوید و بگویید: "امروز چه کار کنم؟"

TJ: در اینجا، اگر بخواهم یک ابتکار عمل کنم، یک تیم کامل دارم که واقعاً می تواند آن چیز را محقق کند و من سرمایه لازم برای تحقق آن را دارم. بنابراین، این برخی از چیزهایی بود که از حضور در یک استودیوی کوچکتر غافل بودم. گفته می‌شود، من که در انتهای آن هستم، هنوز عمیقاً دلم برای تیمم و داشتن آن رفیق از چنین گروه صمیمی تنگ شده است که به نوعی از پایه چیزی را با هم ساخته‌اند.

جوی: آره. شما همین الان خیلی چیزها را لمس کردید که ... من می توانم با آنها ارتباط برقرار کنم، مطمئن هستم که افراد زیادی می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند، و فکر می کنم یک نکته خوب از این موضوع این است که شما یک جورهایی ... شما کمی پیرتر شدید ، کمی تجربه بیشتری کسب کرده اید و دیدگاهی در مورد آنچه واقعا برای شما مهم است به دست آورده اید. یکی از چیزهایی که فکر می‌کنم هر کسی که این را می‌شنود باید حذف کند این است که اشکالی ندارد دنبال چیزی برویم و آن را بگیریم و بعد بفهمیم که در واقع آن چیزی نیست.خواستی و بعد تغییر کنی و کار دیگری انجام دهی. استودیوها می‌آیند و می‌روند و یکی از بنیان‌گذاران می‌آیند و می‌روند و من چیزی شبیه به TJ را پشت سر گذاشتم، و این خوب است. به نظر می رسد اکنون در جایی هستید که به نظر می رسد برای شما مناسب تر است، می دانید؟

TJ: بله، 100٪، و من فکر می کنم این حرکت مناسب برای همه درگیر بود. فقط فکر می‌کنم به جایی رسیده است که می‌توانی احساس کنی که من... نه اینکه من سرمایه‌گذاری نکرده‌ام، بلکه مطمئناً جاه‌طلبی‌های دیگری داشتم یا شما چه چیزی دارید، و احساس می‌کردم که این برای آنها یا برای آنها منصفانه نیست. کارکنان یا هر چیز دیگری، و من فکر می‌کنم بسیار مهم بود که هرکس داستان و مسیر خودش را دنبال کند، و من فکر می‌کنم که در واقع فوق‌العاده خوب عمل کرده است. همه ما هنوز دوستان خوبی هستیم و فکر می کنم برای آنها و من بسیار خوب بود.

جوی: عالی است.

تی جی: آره.

جوی: Oddfellows هنوز در حال کشتن آن است.

TJ: اوه، آنها آن را خرد می کنند.

جوی: [crosstalk 01:44:29]

TJ: آنها در حال حاضر کارهای بسیار خوبی را منتشر می کنند. آره دارن میکشن

جوی: بله، هنوز در اوج هستید. آخرین سوال من، این بود... باید بگویم، من خیلی یاد گرفتم که با شما در مورد همه این چیزها صحبت کنم. این برای من خیلی سرگرم کننده بود. امیدوارم همه یادداشت برداری کنند و چیزهای زیادی یاد بگیرند. قسمت اول این احتمالاً برای آن هنرمندان جوانی که فکر می کنند "رویای من باز کردن استودیو است" کمی ترسناک بود و شما به نوعیمقداری از واقعیت سخت را ارائه داد، اما اگر هنوز کسی وجود دارد که گوش می دهد و فکر می کند، "می دانی چیست؟ فکر می کنم آنچه لازم است را دارم. من می خواهم استودیو باز کنم"، چه توصیه ای به او می کنید تا امتحان کنند. و به آنها کمک کنید تا از خرد شدن روح خود در یک نقطه جلوگیری کنند؟

تی جی: آره، فکر می کنم... چی می شد؟ مطمئن شوید که متوجه می‌شوید این یک انجمن واقعاً مشارکتی است و سؤال پرسیدن اشکالی ندارد. در حالی که ممکن است بخواهید آن را تا زمانی که آن را با مشتریان خود بسازید جعل کنید، لازم نیست آن را جعل کنید تا زمانی که آن را با استودیوهای دیگر آنجا درست کنید. من مرتب با گانر صحبت می کنم. من با [نامفهوم 01:45:34] از گرگ طلایی صحبت می کنم. من با جی از مورچه غول پیکر صحبت می کنم، ست... برای همه این مکان ها، مثل این است که همه فقط فوق العاده با هم همکاری می کنند و مایلند و می خواهند کمک کنند. بنابراین، مرحله اول، شروع به پرسیدن سؤال کنید. گام دوم، کار خود را رها نکنید و یک روز به سراغ آن بروید. برنامه داشته باشید. در واقع، همانطور که قبلاً گفتم، باید بدانید که موقعیت شما بیشتر در زمینه کسب و کار است و احتمالاً برای تجارت به عنوان انیماتور به مدرسه نرفتید. شما احتمالاً به عنوان طراح یا انیماتور به مدرسه رفته اید، پس این کاملاً خوب است، اما بروید این شکاف را پر کنید و تمام کتاب هایی را که می توانید بخوانید، می دانید؟

تی جی: همانطور که گفتم، کتابت را بگیر. برو ویدیوهای کریس دو و همه چیزهایش را ببین. کریس دو ... شما او را چه می نامید؟ یک مربی یا یک ...

جوی: یک مربی کسب و کار؟

تی جی: مربی کسب و کار که با او کار می کند، [Kier 01:46:27] مک کلارن، که من هم مدتی با او کار کردم. افرادی مثل او را پیدا کنید و آنها را استخدام کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید تا به سمت جلو حرکت کنید. فکر می‌کنم این سخت‌ترین بخش زمانی است که برای اولین بار شروع به کار می‌کنید، این است که سرمایه‌گذاری روی خودتان هزینه زیادی دارد، اما در درازمدت شما را نجات می‌دهد و دیدن آن مسیر از روز اول، جایی که من نمی‌خواهم، دشوار است. اکنون 300 دلار برای به دست آوردن این چیز خرج کنید، اما در نهایت در درازمدت هزاران یا ده ها هزار نفر صرفه جویی خواهید کرد، زیرا با افرادی صحبت خواهید کرد که همان راه را دویده اند و می دانند که چه مشکلاتی باید مراقب آنها باشند، و سپس من فکر می کنم چیز دیگر، همانطور که قبلاً گفتم، فقط با خودتان صادق باشید.

TJ: چه چیزی را می خواهم از این وضعیت خارج کنم؟ چون فکر می‌کنم مردم آنقدر در مورد ایده یک استودیو هیجان زده می‌شوند که به طور کامل با خودشان در مورد آنچه که امیدوارند این استودیو به پایان برسد، ارتباط برقرار نمی‌کنند و سپس از آن اطلاعات و یادگیری برای نوشتن واقعاً مأموریت واضح استفاده می‌کنند. بیانیه، اهداف روشن برای پنج سال آینده، و پاسخگو نگه داشتن خود در برابر آن. من فکر می کنم که این واقعا مهم است.

جوی: من واقعاً باید از تی جی به خاطر سخاوتمندی در وقتش تشکر کنم. به طور جدی، او حدود دو ساعت وقت صرف کرد تا با من صحبت کند و همچنین با تجربه اش سخاوتمند بود و با این اعداد کاملاً شفاف بود. اغلب اوقات در اینما خواستار شفافیت بیشتر در صنعت هستیم، اما واقعاً با آن کار نمی کنیم، و TJ با صحبت عمومی در مورد این موارد، خدمات باورنکردنی را به همه انجام می دهد. او همچنین در رسانه‌های اجتماعی بسیار قابل دسترس است، بنابراین اگر سؤالی دارید، می‌توانید او را در توییتر در TJ_Kearney پیدا کنید، و من به آن و هر چیز دیگری که در یادداشت‌های نمایش در SchoolOfMotion.com در مورد آن صحبت کردیم، پیوند خواهم داد.

جوی: امیدوارم این یکی برای شما چشم گشا باشد، زیرا قطعا برای من بود، و اگر این قسمت را دوست دارید، اگر این پادکست به شما کمک می کند روز خود را سپری کنید و در صدر صنعت قرار بگیرید، اگر یک دقیقه وقت بگذارید و بر روی پلتفرم پادکست مورد نظر خود رتبه بندی و مرور کنید، برای دنیا مهم است. iTunes، Stitcher، Google Play. این واقعاً به ما کمک می کند تا کلمه مدرسه حرکت را گسترش دهیم و فقط برای ما معنای جهان دارد. خودشه. تا دفعه بعد بعدا


پست را به آن ارتقا دهید. فرصت های بسیار جالبی به دست آورد. باید در آنجا تبلیغات Super Bowl و چیزهای دیگر انجام داد، اما به نوعی بهترین بخش این بود که نیاز به تمام تولیدات اسپرینت بود، که در آن زمان... قبلی Superfad بود و آژانس واقعاً سعی می‌کنم بر همه چیز حکمرانی کنم و سعی کنیم همه چیز را خودشان خوب یا بدتر کنند. بنابراین کار من ساختن آن تیم بود، و این زمانی بود که کریس و کالین و کنراد را به خدمت گرفتم.

TJ: ما باید برای مدتی این کار را انجام دهیم. ما حدود یک سال و نیم، دو سال را به عنوان یک استودیوی انیمیشن سازی کامل در آژانس گذراندیم. ما به نوعی مستقل از سایر قطعات تولیدی بودیم، اما دنیای آژانس بسیار سخت است. بسیاری از افراد برای مدت طولانی به خانه نرفتم، بسیاری از فریلنسرهای من به دلیل اینکه ساعت های زیادی کار کرده بودند، اشک ریختند. این دنیای سختی است، مخصوصاً دنیای آژانس تبلیغاتی قدیمی، و بنابراین من نیاز داشتم که در همان زمانی که کریس و کالین و کنراد نیز در حال پریدن از کشتی بودند، از کشتی بپرم و همه ما به نوعی می‌گفتیم: «بعد چه کنیم. ما واقعاً نمی‌خواستیم برویم. در آن زمان هیچ جای دیگری در سانفرانسیسکو وجود نداشت که ما واقعاً بخواهیم برای آن کار کنیم. اما ما همچنین در آن زمان نمی خواستیم به نیویورک یا لس آنجلس نقل مکان کنیم، بنابراین Oddfellows به نوعی درآن نکته از روی ضرورت ما فرصت‌ها را نمی‌دیدیم، بنابراین می‌گوییم: "خب من حدس می‌زنم که به نوعی آزادکار با هم باشیم و ببینیم آیا می‌توانیم این کار را انجام دهیم." سپس Oddfellows متولد شد و این کار را برای پنج و نیم، شش سال گذشته انجام داد، و سپس من این فرصت را داشتم که نوامبر گذشته در Instrument بیایم و اینجا هستم.

جوی: وای، باشه. من مثل این بودم که در حین صحبت کردن، یادداشت برداری می کردم. چیزهای زیادی در آنجا وجود داشت که می خواهم در این گفتگو به آنها بپردازم، اما می خواهم با تام دلونج شروع کنم. آیا هنوز با او در ارتباط هستید؟

تی جی: من نه.

جوی: چون او در حال حاضر کارهای بسیار جالبی انجام می دهد. هر کسی که گوش می دهد، می توانید او را در گوگل جستجو کنید و ببینید که او در چه کاری است. این چیزی نیست که شما از نوازنده گیتار Blink 182 انتظار دارید.

TJ: نه.

Joey: [crosstalk 00:09:35]

TJ: او بود قطعاً هنوز آن کارها را انجام می دهم. او یک بشقاب پرنده بزرگ است [توطئه 00:09:42] و ...

جوی: آره.

TJ: در واقع من یک درمان برای ... نوشتم این مدتها پیش بود. من برای او یک درمان نوشتم که در آن ... یک جوک تبلیغاتی است که توسط بیگانگان ربوده شد و اصلاً آن را خنده دار ندید.

جوی: او نمی توانست طنز را در آن ببیند؟ جالبه.

TJ: او قدردانی نکرد، اما نه، من دیگر با او صحبت نمی کنم، اما کار کردن با او عالی بود. او مرد فوق العاده خوبی بود و فرصت هایی را برای من باز کرد.

جوی: A

اسکرول به بالا